_*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_


روزی جوان ثروتمندی نزد استادی رفت و گفت:


عشق را چگونه بیابم تا زندگانی نیکویی داشته باشم؟


استاد مرد جوان را به کنار پنجره برد و گفت: پشت پنجره چه می‌بینی؟


مرد گفت: آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد.


سپس استاد آینه بزرگی به او نشان داد و گفت: اکنون چه می‌بینی؟


مرد گفت: فقط خودم را می‌بینم.


استاد گفت: اکنون دیگران را نمی‌توانی ببینی.


آینه و شیشه هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده‌اند،


اما آینه لایه نازکی از نقره در پشت خود دارد و در نتیجه چیزی جز شخص خود را نمی‌بینی.

خوب فکر کن!


وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آن‌ها احساس محبت می‌کند،


اما وقتی از نقره یا جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می‌بیند.


اکنون به خاطر بسپار: تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقره‌ای را از جلوی چشمهایت 

برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و همه را دوستشان بداری اینبار نه به خاطر خودت بلکه به خاطر خدا .


آن‌گاه خواهی دانست کهعشق یعنی دوست داشتن دیگران


برچسب‌ها: عشق, اميد, دوست داشتن, گلستان دانش

تاريخ : شنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۲ | 21:48 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

  الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها                                   که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید                            ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم                        جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید                         که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل                          کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر                            نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ                  متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها


برچسب‌ها: شعر, اشعار حافظ شیرازی, عشق, گلستان دانش

تاريخ : یکشنبه هشتم دی ۱۳۹۲ | 17:56 | نویسنده : اکرم مالكي پور |
تاريخ : چهارشنبه بیستم آذر ۱۳۹۲ | 16:50 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

 

 چه گویم از این روزگار ، چه گویم از این شهر قصه ، قصه های تلخ و شیرین . خاطرات خود را ورق می زنم و وقتی به تو می رسم ، می ایستم و نگاهت می کنم . در صندلی فرو رفته ام و چشم هایم را بسته ام . کتابی که به من دادی هنوز در دستانم هست . روی صحفه اول آن اسم تو حک شده . روز وداع با تو یادم هست . یادم هست که تو بودی ولی نمی خواستی با من باشی . نمی دانم چرا ، حال تنهای تنهایم . اشک روی گونه هایم سرازیر می شود ، هر چند تو رفته ای ولی هنوز من در فکر تو هستم . از روی صندلی بلند می شوم و کتاب تو را کنار می گذارم و دیگر فهمیدم که تو برنمی گردی حال من مانده ام . به شهر قصه ها می روم و نگاهم به کسانی است که فراموش شده اند . حال من هم دیگر فراموش شدم . نگاهم به کسانی است که عشق خود را فراموش نکرده اند . میروم روی صندلی مینشینم . هوای بسیار خوبی می وزد . یک نفر از دور آمد و کنار من نشست و نگاهش به من . من گفتم چرا به من نگاه می کنی ؟ و او گفت ، چهرات ناامید است . گفتم همه کسانی که اینجا هستند چهره شان ناامید هست و او گفت تو فرق می کنی . یک بار دیگر نگاهش کردم و نمیدانم چی شد که عشق در نهان خود شروع به رشد کرد و او نزدیک و نزدیک تر آمد و سرش را روی شانه هایم گذاشت . همه کسانی که یک روزی فراموش شده بودند همین کار را کردند و عشق خود را به همدیگر تقسیم کردند و از آن روز به بعد آن شهر قصه که ، شهری گمشده و فراموش شده ها بود تبدیل به شهر قصه های رویایی شد . دوست عزیزم نمی خواهم از وبت تعریف کنم چرا که بیش از اندازه کلیشه ای می شود و همین را بگویم که تو همان کسی هستی که روی صندلی نشستی و سرت را روی شانه هایم گذاشتی و من را به شهر قصه های رویایی بردی . امیدوارم که همیشه مثل شهر قصه ها پر از قصه های رویایی باشی و آرزو می کنم که قصه های خود را فراموش نکنی چرا که ما با قصه ها اجین شده ایم .


 


برچسب‌ها: عشق, امید, گلستان دانش

تاريخ : دوشنبه دهم تیر ۱۳۹۲ | 18:13 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

کارتان را با عشق انجام دهید
با شکر و قدردانی تمام به سر کار بروید
و با عشق و شور تمام به آن دل بدهید
این یگانه شغل و تنها وظیفه اصلی شما بر روی زمین است
اینکه عشق بورزید . می توانید آن را هر زمان یا در هر کجا نیز انجام دهید.
هرگاه خود را با تمامی وجود وقف لحظه لحظه ی شغل ، کار و نیز زندگی تان کنید . آن گاه موفقیت و دستیابی واقعی را تجربه خواهید کرد و رضایت و اقناع حقیقی را احساس خواهید نمود.
  باربارا دی انجلیس


 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_


برچسب‌ها: باربارا دی انجلیس, عشق, زندگی, گلستان دانش

تاريخ : یکشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۲ | 20:40 | نویسنده : اکرم مالكي پور |
راز دهم:« پرسش هرچه باشد،پاسخ همواره عشق است.»


 صرف نظر از اینکه من و شما هر کدام باچه مشکلی روبروهستیم،پاسخ همواره عشق است.

 

          راه حل واقعی تمام مشکلات همان عشق است.

 

        عشق  بیشترو نه کمتر. مهر بیشتر،  نه کمتر.پذیرش بیشتر،نه کمتر.زندگی همواره  ما را در موقعیت هایی قرارمی دهد که ازآن ها بیاموزیم صرف نظراز اینکه چه پیش  آمده وبا  چه چالشی روبرو هستیم خودمان را دوست داریم.



 

   خودمان و چالش هایی را نیز که با آن ها مواجه شده ایم دوست بداریم.هر قدر هم که در مقابل آن ها سرسختی به خرج دهیم،همواره عشق را پوشیده و پنهان به سوی رضایت و خرسندی ما خواهد بود.

    

 چنانچه از هیچ کدام از نُه رازی که قبلاً راجع به آن توضیح دادیم استفاده  نکنید،جای آن است که راز دهم را با تمام وجود درک و عمل کنید.

  چنانچه چنین کنید زندگی خود را متحول ساخته اید.






   چنانچه بیاموزید خود را از پشت دیدگان عشق بنگرید،آرامش درونی و واقعی

 بیشتری ایجاد خواهید کرد.چنانچه راه عشق را برگزیده باشید به چیزی جز عشق نخواهید رسید.

      چنانچه راه عشق را برگزیده باشید به چیزی جز عشق نخواهید رسید.





 

  گذشته خود رادوست داشته باشید وبه آن عشق بورزید.با پذیرش گذشته 

        خود و بخشیدن خود،به روزهای کنونی زندگی خود عشق بورزید.

          با تسلیم شدن به گذشته و رها کردن آن(نه سرسختی کردن در مقابل آن)به خود عشق بورزید.

      تنها با عشق ورزیدن به گذشته و حال است که عشق را به آینده خواهید برد.

      



جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن




برچسب‌ها: راز, رازدهم, عشق, باربارادی آنجلیس

تاريخ : پنجشنبه نهم خرداد ۱۳۹۲ | 15:1 | نویسنده : اکرم مالكي پور |


رازهشتم:«تمامی روابط آیینه هایی هستند که خودتان را به شما نشان می دهند و تمامی مردم نیز آموزگار شما به شمار می آیند




زندگی از جزئی ترین رویدادها استفاده می کند تا به شما کمک کند رشد کنید.هدف روابط شما نیز چیزی جز این نیست که رشد کنید و به قوی ترین و مهربان ترین انسان ممکن تبدیل شوید.پس انسانهایی که سر راه شما قرار می گیرند و با شما رابطه برقرارمی کنند به این منظور آنجا هستند که به شما کمک کنند رشد کنید.اینان به نوعی آموزگارشما هستند.همگی به طریقی باعث می شوند فراتر از محدودیت های خود گام بردارید و به مهارت های احساسی جدیدی را که قبلآً فاقد آنها بودید در خود رشد دهید و به بصیرت،روشن بینی و آگاهی برسید وانسانی کامل ترو مهربان تر باشید.در بسیاری از مواقع آنان این مهم را با نشان دادن نقطه ضعف ها و کاستی هایمان انجام می دهند.حتی برخوردهای کوتاه و موقتی با انسان هابه شما این فرصت را می دهد که برخی ویژگی ها را در خود ایجاد کنید یا ارتقاء دهید.


به طور مثال:

انسان های کند ذهن و کم هوش، به شما صبر وبردباری می آموزند.

انسان های عصبانی مزاج،آرامش و خونسردی را به شما می آموزد

 

انسان های تحقیرگر، عزت نفس را به شما می آموزند.

انسان های بی احساس و بی اعتنا، عشق بی قید و شرط را به شما می آموزد.

انسان های دورو،صداقت را به شما می آموزند.

انسان های لجباز، انعطاف پذیری را به شما می آموزند.

انسان های ترسو، جرأت و شهامت را به شما می آموزد.


برچسب‌ها: راز, آموزگار, عشق, باربارادی آنجلیس

تاريخ : سه شنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۲ | 22:42 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

 

راز هفتم:«تا زمانی که خودتان را دوست نداشته باشید و به خودتان عشق نورزید قادر نخواهید بود به کسی عشق بورزید یا از عشق کسی بهره مند شوید

 



باید عشق را درون خود بیابید.باید با رفیق شفیق درونی خود آشتی کنید وگرنه هرگز در کنار هیچ کس طعم عشق را نخواهید چشید.مژده آنکه عشق همواره در درون خود شما وجود دارد.این،بزرگ ترین و گرانبها

 ترین گنجینه است که در اختیار دارید.این همان چیزی است که تمام قدیسان و فرزانگان نیز گفته اند:«خدا

 در درون تک تک تمامی شما وخود دارد» یا:«عشق همانا خود شماست


 


عشق شما قلمرو بهشت درونی شماست.تنها پس از آنکه بهشت درونی خود را یافتیم از تمام نعمات و موهبت های دیگر نیز بهره مند خواهیم شد.





همان گونه که عارف و صوفی بزرگ مولوی به زیبایی گفته:

 

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید

 

معشوق همین جاست بیایید بیایید



برچسب‌ها: راز, عشق, بهشت, بابارادی آنجلیس

تاريخ : یکشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ | 14:22 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

از دولت عشق

برای مطالعه کتاب از دولت عشق کلیک کنید.

نویسنده: کاترین پاندر
مترجم: گیتی خوشدل

شامل بخشهای:
معجزه ی عشق،راه کامیابی خود را دوست بدارید،قدرت رستاخیز بخش عشق،
شیوه ی ویژه ی عشق1، شیوه ی ویژه ی عشق2 ،و از دولت عشق.



برچسب‌ها: دانلود کتاب از دولت عشق, از دولت عشق, عشق, کاترین پاندر

تاريخ : جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۲ | 13:58 | نویسنده : اکرم مالكي پور |
شادی را هدیه کن به کسانی که آن را از تو گرفتند،

عشق بورز به آنها که دلت را شکستند،

دعا کن برای آنها که نفرینت کردند،

درخت باش بر غم تبرها،

بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست


برچسب‌ها: شادی, متن زیبا, متن زیبا در مورد شادی, عشق

تاريخ : جمعه یازدهم اسفند ۱۳۹۱ | 22:24 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

 

پا به جایی می برد ما را در این ره سر به جایی

عقل آخر بین به جایی عشق افسون گر به جایی

چون حبابی روی موجم تا در این طوفان هستی

ساحلم جایی برد ا مواج هم خود سر به جایی

چون غباری در بیابان مانده در دست نسیمم

لحظه ای جایم برد یک لحظه ی دیگر به جایی

مانده ام خاکستری در یک اجاق سرد خاموش

گه مرا بستر به جایی ،گه مرا بستر به جایی

جمع مشتاقان پریشان می شود خواهی نخواهی

عاقبت دل می رود جایی ترا،دلبر به جایی

ای «رها»با چشم دل بنگر تماشا گاه هستی

تا که بینی سر به جایی می رود ،افسر به جای

علی میرزائی


برچسب‌ها: شعر, علی میرزایی, عشق

تاريخ : پنجشنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۱ | 1:25 | نویسنده : اکرم مالكي پور |
 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


عشق اگر عشق باشد ؛

هم خنده هايت را دوست دارد ،

هم گريه هايت را ….

هم شادي ات را دوست دارد ؛

هم غم هايت را

هم لحظه هاي شادابي ات را مي پسندد ،

هم روز هاي بي حوصلگي ات را

هم دقايق پر ازدحامت را همراهي ميکند ،

هم دقايق تنهايي ات را

عشق اگر عشق باشد ،

هم زيبايي هايت را دوست دارد ،

هم اخم هايت را درروزهای تلخی...

هم سلامتت را می پسندد،

هم روزهای گرفتاری وبیماری همراهیت میکند...

عشق اگر عشق باشد،

بایک اتفاق،

تو راتعویض نمیکند،

همراهیت میکند تا بهبود یابی...

عشق اگر عشق باشد،

هر ثانیه دستانش در دستان توست.

در سختی و آسانی...

" تا ابد "


برچسب‌ها: عشق, دوست داشتن, امید, گلستان دانش

تاريخ : شنبه بیستم آبان ۱۳۹۱ | 16:46 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

 خدایا !

چه کسی شیرینی دوستی ومحبت تورا چشیده واز آن زده شده تا به سمت فرد دیگری برود ؟ چه کسی به تو نزدیک شده واز انس وهم صحبتی با تو خسته شده تا دنبال انیس ومونس دیگری بگردد؟

خدایا !

ما را هم در میان کسانی جا بده که برای نزدیک شدن به خودت راهی پیش رویشان باز کرده ای . ما را هم در شمار کسانی بگذار که برای محبت خود برگزیده ای وبرای دوستی با خود در نظر گرفته ای .

خدایا !

تودل بعضی ها را مشتاق دیدار خود می کنی وآنان را به خواست وقضای خود راضی وخشنود می کنی وآن گاه مژده ی رضایت وخرسندی خود را به آنان می دهی ، خدایا دل مارا هم تشنه ی دیدار خود کن .


خدایا !

مشتاقان دیدار خودرا از هجران امان می دهی واجازه می دهی به تو ، به چهره ی سراسر نوروکرامت تو چشم بدوزند واز تماشای حسن تو غرق لذت شوند ، خدایا ! به ما هم این اجازه را بده واین لذت را بچشان .


خدایا !

تو این دسته را در جایگاهی در جوار خود می نشانی وامکان شناخت خود را به آنان می دهی وشایستگی پرستش خود را به آنان می بخشی ودل هایشان را می بری وهمه ی دغدغه ها را جز فکر تماشای حسن آفریدگار ، از جان وتنشان دور می کنی .


خدایا !

تو دل های این دسته را برای عشق به خودت از هر علاقه وتعلقی رها می کنی وآن ها را مشتاق ودلتنگ می کنی ، دلتنگ آنچه پیش تو فقط پیش توست . خدایا تو یاد خود را در دل هایشان زنده نگه می داری وتوانایی سپاس گزاری به آنان می بخشی وآنان را مشغول اطاعت از خود می کنی 


برچسب‌ها: نیایش, عشق, خدا, مهربان

تاريخ : یکشنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۱ | 18:41 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

 

همیشه بین خود و همسرت بازه ای را نگاهدار تا به خواری گرفتار نشوی . اُرد بزرگ

 

از آنچه باعظمت است یا باید هیچ نگفت یا با عظمت سخن گفت و با عظمت سخن گفتن یعنی به دور از آرایش وآلایش . فردریش نیچه

 

میان گام نخست و آرمان بازه ای نیست ، آنچه داریم اندازه نبروی کنونی ماست . اُرد بزرگ

 

عشق هميشگي است اين ما هستيم كه ناپايداريم ،عشق متعهد است مردم عهد شكن، عشق هميشه قابل اعتماد است اما مردم نيستند. لئوبوسكاليا

 

چشمه ساری که خود را در اعماق درون شما پنهان ساخته است ، روزی قد خواهد کشید و فوران خواهد کرد و با ترنم و نغمه راه دریا را درپیش خواهد گرفت . جبران خلیل جبران

 

به من بگو قبل از آمدن به این دنیا کجا بودی؟ تا بگویم بعد از مرگ کجا می‌روی . شوپنهاور

 

هیچ گاه از داشتن دشمن نترس ، از انجام ندادن درست آرمان های خویش بترس . اُرد بزرگ


برچسب‌ها: جملات قصار بزرگان, اردبزرگ, عشق, گلستان دانش

تاريخ : دوشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۱ | 9:18 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

 

راز زندگی

 

 

زیباترین آرایش برای لبان تو؛ راستگویی

برای صدای تو؛ دعا به درگاه خداوند

برای چشمان تو؛ رحم و شفقت

برای دستان تو؛ بخشش

برای  فکر  تو؛ اعتماد

برای قلب تو؛ عشق

برای زندگی تو؛ دوستیهاست


برچسب‌ها: راز, زندگی, عشق, گلستان دانش

تاريخ : دوشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۱ | 8:39 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

 

از امام رضا (ع) روایت است که ایشان فرمودند

آنقدر خوب است صبر و انتظار فرج آیا نشنیده اید فرمود خدای عزوجل در آیه

 ۹۳سوره هود را که می فرماید:چشم به را باشید که من با شما چشم به

راهم"

و باز در آیه ۷۱ سوره اعراف می فرماید:پس انتظار بکشید که من با شما از

منتظرانم


برچسب‌ها: حدیث عشق, حدیث, عشق, امام رضا

تاريخ : دوشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۱ | 1:56 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را

یادم باشد که روز و روزگار خوش است

وتنها دل ما دل نیست

یادم باشد از چشمه درسِ خروش بگیرم

و از آسمان درسِ پـاک زیستن

یادم باشد سنگ خیلی تنهاست

یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند

یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام … نه برای تکرار

اشتباهات گذشتگان

 

 

یادم باشد زندگی را دوست دارم

یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی

قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم

یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی که از سازش

عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد

یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم

یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست دل خودش باز می شود

یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم

یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم

یادم باشد از بچه ها میتوان خیلی چیزها آموخت

 

 

یادم باشد زمان بهترین استاد است

یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت برفرقم نکوبم

یادم باشد با کسی انقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود

یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود

یادم باشد قلب کسی را نشکنم

 

یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد

یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم

یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد

یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست

یادم باشد که ادمها همه ارزشمند اند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند

یادم باشد زنده ام و اشرف مخلوقات

 

 

یادم باشد زندگی را دوست دارم

یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی

قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم

یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی که از سازش

عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد

یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم

یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست دل خودش باز می شود

یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم

یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم

یادم باشد از بچه ها میتوان خیلی چیزها آموخت

 

 

یادم باشد زمان بهترین استاد است

یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت برفرقم نکوبم

یادم باشد با کسی انقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود

یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود

یادم باشد قلب کسی را نشکنم

 

یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد

یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم

یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد

یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست

یادم باشد که ادمها همه ارزشمند اند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند

یادم باشد زنده ام و اشرف مخلوقات


برچسب‌ها: سخنان زیبا, یادم باشد, آزار, زندگی

تاريخ : پنجشنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۰ | 19:35 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

 

جاده سبز دعا

اي معبود من ،نمي دانم تو را با چه زباني بستايم كلمات در مقابل تو ياريم نمي كنند وجودم در مقابل عظمت تو شرمنده است، من در اين زندان خاكي محبوسم و كسي جز تو ياريم نمي كند تويي كه مهربان ترين مهربانان هستي تويي كه بدترين گناهان را مي بخشي و توبه بندگانت را مي پذيري ،من در مقابل بخشش تو چه مي توانم بگويم تويي كه هيچ وقت از من غافل نشدي حتي وقتي غرق در مرداب گناه بودم و يادي از تو نمي كردم تويي كه دستهايم را از مرداب گرفتي و به جاده ي سبز هدايت كردي تويي كه به من فرصت ها دادي تا من به سوي تو بيايم اما من هرگز اعتنايي نكردم ،اي كه به من عنوان اشرف مخلوقات دادي ولي من مفهوم  اين كلمه را در وجودم نيافتم . اي معبود من ،با شانه هاي خسته و كوله باري از گناه به سوي تو مي آيم به من فرصت بده تا خودم و خودت را بشناسم.

 

                                                 دوستت دارم بنده ي كوچكت


برچسب‌ها: نیایش, عشق, خدا, مهربان

تاريخ : دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ | 14:46 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

 

كلبه تنهايي

 

قلب من آرام بود

و من اينجا ،در اين كلبه درويشي عشق

تك و تنها بودم.....

همه روز و همه شب بي دغدغه از حرص هر چيز فارغ بودم ...

و چه تنهايي پر غوغايي...

من به آرامي اين كلبه درويشي رويايي خويش،چه عادت كردم...

و چه آرامم من و چه خشنود از اين دنيايم ...

من صداي نفس روز و شب عالم را مي فهمم

من به بوب گل شب بو حس خوبي دارم

و نمي دانم من چه كسي كلبه آرامم را

زير پايش له كرد...

و من بي دغدغه را چه كسي عاشق كرد...

به كجاها برده،دل بي تاب مرا ،دل آرام مرا

و نمي دانم من چه كسي برد همه هوش مرا

كلبه ام ويران شد و نفس هاي دلم محبوس است

دل و قليم بي قرار،چشم هايم بي تاب،ذهن من ملموس است.


برچسب‌ها: نیایش, عشق, کلبه تنهایی, گلستان دانش

تاريخ : یکشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ | 14:41 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

با رسیدن بهار، طبیعت ردای سبز بر تن می کند. چکاوک ها، هزار دستان و قمریان، نغمه ها و سرودهای فرح بخش و تازه سرمی دهند و انسان ها را به مهرورزی، گره گشایی و هم گرایی فرا می خوانند. بهار، پیام آور عشق و رویش است و موسم سرور و آشتی و به همین خاطر است که خواستنی است و با آمدنش دل ها سرشار از سرور و جان ها معرفت می یابد.

بهار، پیام آور تعادل است و اینکه در سایه تعادل، زندگی زیبا می شود. با دیدن بهار، رحمت و محبت خداوند را به یاد می آوریم. در اینکه چشمه مهر ایزد همواره به سوی آدمیان و همه موجودات، سرازیر است و ما اگر او و نشانه هایش را فراموش کنیم، او هرگز ما را فراموش نمی کند و با دگرگونی فصل ها نیز به جلوه گری قدرت بی پایانش می پردازد تا شاید دلی به یاد او افتد و به شوق او بتپد و بر اثر تماشای جلوه هایش، اشک شوق از چشمی جاری شود.

اساسا جهان هستی، آینه دار خداست و جمال پروردگارش را به تماشا گذاشته است. به تعبیر زیبای حافظ:

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست؟

به دست مردم چشم، از رخ تو گل چیدن

بهار نیز یکی از باشکوه ترین جلوه های خدا در جهان هستی است که می توان با تماشای آن، نقبی به عالم معنا زد و راهی به سوی خدا یافت و جمال پروردگار را به تماشا نشست. چه زیبا سروده است، سعدی شیرازی:

بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار

خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق

نه کم از بلبل مستی تو بنال ای هشیار

آفرینش همه تنبیه خداوند دل است

دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار



برچسب‌ها: بهار, پروردگار, عشق, گلستان دانش

تاريخ : دوشنبه دوم فروردین ۱۳۸۹ | 13:59 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

 

خوشبختانه پس از زمستان ، فصل فعاليت و فصل فرصت ها از راه مي رسد. بله فصل بهار...بهار فصل شکوفايي مزرعه ي بارور زندگي است. بذرهاي آگاهي و تعهد کاشته مي شوند و با تلاش و پشتکار به بار مي نشينند.


از راه رسيدن بهار به تنهايي نشانه ي آن نيست که پاييز بعد از آن را به راحتي پشت سر خواهيم گذاشت. بايد از بهار استفاده کنيم. هر يک از شکوفه هاي بهاري مي توانند شکوفا شده و مي توانند تا پاييز از بين بروند. از فرصتي که بهار براي شما فراهم مي کند بهره ببريد. به قول و تعهد بهار ايمان داشته باشيد : هرچه بکاريد، همان را درو خواهيد کرد. ثمره ي ايمان، قانوني است لغو ناشدني : پاداش هر يک کار نيک، دريافت صدها نيکي است ؛ به ازاي دستي که براي ياري کسي دراز مي کنيد، صدها بار دست شما گرفته خواهد شد ؛ به خاطر هر کاري که براي رضاي خداوند انجام مي دهيد، صدها بار پاداش مي گيريد ؛ و به ازاي هر عشقي که ابراز مي کنيد، يک زندگي عشق به شما باز مي گردد.



به خاطر داشته باشيد که بهار زندگي ماهيتا" کوتاه است. ممکن است مسحور زيبايي هاي آن شده، در چشم

 به هم زدني رفتنش را حسرت بار نظاره کنيد. پس تامل کنيد و عطر دل انگيز گلهاي بهاري را با دل و جان

 استشمام کرده و قبل از دير شدن کاري بکنيد. مبادا چشم باز کنيد و ببينيد بهار رفته و بذر هاي شما در کيسه

 اي در دستانتان مانده. عاقلانه و با درايت بذرهايتان را بطور منظم و با برنامه ريزي بکاريد. از صخره ها،


 علف هاي هرز و موانع ديگر نترسيد. اگر هوشيارانه عمل کنيد هيچ يک از اين موانع بذرهاي شما را از

 بين نخواهد برد. پس حرکت را انتخاب کنيد...


برچسب‌ها: فصل بهار, طبیعت, عشق, زندگی

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه سوم فروردین ۱۳۸۷ | 14:4 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

۶۱) هیچ مشکلی نیست که محبت کافی نتواند بر آن غلبه کند

۶۲) شما میتوانید بهترین بذر جهان را در اختیار داشته باشید،ولی اگر محل مناسبی برای رشد آنها نداشته باشید،فایده ای نخواهد داشت

۶۳) در حساب عشق یک به اضافه یکی برابر است با همه چیز و دو منهای یک برابر با هیچ

۶۴) عشق همانند پروانه ایست که اگر سفت بگیری له می شود و اگر سست بگیری می گریزد

۶۵) مردها همواره میخواهند اولین عشق یک زن باشند و زن ها دوست دارند آخرین عشق یک مرد باشند

۶۶) وقتی به دنیا اومدی، تو تنها کسی بودی که گریه می کردی و بقیه می خندیدن. سعی کن یه جوری زندگی کنی که وقتی رفتی، تنها تو بخندی و بقیه گریه کنن

۶۷) دوستت دارم ، نه به خاطر شخصیت تو ، بلکه بخاطر شخصیتی که من از تو میگیرم

۶۸) یک همسر فقط همراه آدم نیست، او کل تقدیر ماست

۶۹) انسان، عاشق زیبایی نمی شود. بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست

۷۰) گاهی اوقات در زندگی خیلی زود، دیــــــــــــر می شود


برچسب‌ها: نکات جالب و خواندنی, نکات جالب, نکات خواندنی, عشق

تاريخ : چهارشنبه چهاردهم آذر ۱۳۸۶ | 11:36 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

نيايش

 

 ملكا ذ كرتوگويم كه توپا كي وخدايي        نروم جز به هما ن ره كه توام راهنما يي

 

 

اي اله: ما را از شر حسودان وبخيلان در امان دار و دوستي هاي ما را ازآفت سخن چيني

 وغيبت ودروغ ونفاق پاك گردان.

 

اي شافي :  نعمت عافيت وسلامتي وامنيت را كه بهترين نعمت هاي تو هست را از ما 

مگير.

اي بهترين حافظ :   فتنه هاي روزگار را از ما دور كن و ما رادر پناه خود گير ونگهدارمان

 باش.

 

ما را در انجام وظيفه ي امر به معروف و نهي از منكر ، و ياري دين و محو بدعت ها و

 تحريف ها از آن مؤيد فرما.

 

اي داناترين : معلمين ما را ياري كن وبر عزت ايشان بيفزا وتوفيق قدرداني و جبران

 زحماتشان را به ما عطا فرما.

 

 معبودا :  غرور و خودپسندي را از وجودمان دورنما و تواضع وفروتني را جايگزين آن

 كن.

 

 

الهي تو به حق دردمندان         ببخشا             روي از اين بنده مگردان .

 

 

 

 


برچسب‌ها: نیایش, عشق, خدا, مهربان

تاريخ : دوشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۸۶ | 19:0 | نویسنده : اکرم مالكي پور |