
بسوی مدارس مهارت محور!
تجربه ۱۲ سال تحصیل و ۲۰ سال تدریس در مدارس پایه های مختلف مرا به این نتیجه تقریبا قطعی رسانده که مدارس ما از نظر آموزش مهارتهای اساسی زندگی،اجتماعی و تخصصی، وضعیت مطلوبی ندارند.در حال حاضر کمترین توجه و تمرکز مدارس بر آموزش مهارت است. دانش آموزی که در سن ۶ یا ۷ سالگی وارد پیش دبستانی و مدرسه می شود. بعد از شش سال دوره ی ابتدایی و دو دوره ی سه ساله متوسط، باید از نظر یادگیری مهارتهای زندگی -اجتماعی و حتی مهارتهای تخصصی در حد مطلوب و قابل قبولی باشد. اما متاسفانه فارغ التحصیلان دبیرستانی ما با کمترین مهارتهای مورد نیاز با انباشتی از اطلاعات بدرد نخور مدرسه را تمام می کنند . گروهی وارد دانشگاههای مختلف می شوند و مابقی نیز به سمت بازار کار می روند. مدارس ما مدارس دانش محور هستند نه مهارت محور! مدرسه حجمی از دانش و اطلاعات مورد نیاز و شاید هم به درد نخور را در حافظه ی دانش آموزان می ریزد و از همین حجم اطلاعات در پایان ترم و یا سال تحصیلی امتحانی می گیرد . دانش آموز هم اگر بتواند از این امتحان نمره بگیرد، قبول تلقی شده و به پایه بالاتر می رود. این روند تا پایان دوره ی متوسط و حتی دانشگاه ادامه دارد. اما سوال این است آیا این دانش آموزان و دانشجویان مهارتی نیز کسب کرده اند؟ چقدر مهارت کسب کرده اند؟ آیا همان مقدار از مهارتی که آموخته اند می تواند در زندگی روزمره پس از مدرسه و دانشگاه کمکشان کند؟ جواب همه ی این سوالات متاسفانه خیر است. یعنی بیشتر دانش آموزان ما نه تنها مهارتی جز همین مهارت خواندن و نوشتن و مقداری اطلاعات راجع به ریاضی و علوم و فیزیک و سایر دروس کسب نکرده اند. بلکه اگر چیزی هم یاد گرفته اند در زندگی روزمره برایشان فایده ای ندارد.
مدارس موجود را من«مدارس دانش محور» می نامم . این مدارس اولویت را به آموزش چند درس تخصصی میدهند. مثلا در دوره ی ابتدایی اولویت و تمرکز بیشتر معلمان این دوره به درس ریاضی است. این سنت و رویه غلط از دوره ی دانش آموزی من و قبل از من تا همین امروز ادامه دارد. امروزه برای همه ی خانواده ها یقین حاصل شده است که مهمترین درس زندگی هر کسی درس ریاضی و پس از آن علوم است (در دوره ی ابتدایی) و در دوره های تحصیلی بالا تر فیزیک و شیمی هم به آن اضافه می شود. تا جایی که بسیاری از معلمان ومسئولان مدارس و آموزش و پرورش از این چند درس با نام دروس پایه نام می برند.
البته این دروس در زمینه علوم تخصصی بسیار مهم و تاثر گذار هستند، اما برای دانش آموزان دبستانی وحتی دبیرستانی استفاده از این عنوان غلط و بی پایه، رویه آموزش را دچار مشکل می کند.
برچسبها: متن زیبا, متن های زیبا, جملات الهام بخش, گلستان دانش
ادامه مطلب
دیشب رویایی داشتم...
خواب دیدم بر روی شن ها راه می روم
همراه با خداوند بر روی پرده شب
تمام روزهای زندگیم را مانند فیلمی می دیدم...
همان طور که به گذشته ام نگاه میکردم
روز به روز از زندگی را
دو رد پا بر روی شن ها ظاهر شد
یکی مال من و یکی از آن خداوند
راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت
آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم
در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت.
اتفاقا آن محل ها مطابق با سخت ترین روزهای زندگیم بود
روزهایی با بزگترین رنجها ترسها دردها و ...

آنگاه از او پرسیدم:خداوند تو به من گفتی که
در تمام ایام زندگیم با من خواهی بود
و من پذیرفتم که با تو زندگی کنم
خواهش میکنم به من بگو
چرا در آن لحظات درد آورمرا تنها گذاشتی..!؟
خداوند پاسخ داد: تورا دوست دارم
و به تو گفتم در تمام سفر با تو خواهم بود.
من هرگز تورا تنها نخواهم گذاشت
نه حتی برای لحظه ای و من چنین کردم
هنگامی که در آن روزها یک رد پا روی شنها دیدی
این من بودم که تورا به دوش کشیدم...
برچسبها: متن زیبا, متن های زیبا, جملات الهام بخش, گلستان دانش

یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم
شایدبه سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم
این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت......
فریدون مشیری

برچسبها: متن زیبا, متن های زیبا, گلستان دانش
آیا تا به حال وقتی به پارک رفتهای؛ تو زمین بازی به بچههایی
که سوار چرخ و فلک هستند نگاه کردهای؟
یا زمانی که قطرات بارون به زمین برخورد میکنند به صدای اون گوش دادهای؟
آیا زیبایی بالهای یک پروانه زمانی که به هر طرف پرواز میکند را دیدهای؟
وقت غروب در آسمانی نیمه ابری؛
آیا انعکاس رنگ خورشید را در ابرها نظارهگر بودهای؟
وقتی از دوستی میپرسی حالت چطور است؛
آیا صبر میکنی تا پاسخی دریافت کنی؟
من باور دارم که:
دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است…
برچسبها: متن زیبا, متن های زیبا, گلستان دانش

خاله
فرش اتاق خاله
پشم تن بزغاله
جاروی اتاق خاله
از موهای بزغاله

مرواریدای خاله
دندونای بزغاله
مهمونیای خاله
از شیرهای بزغاله
برچسبها: متن زیبا, متن های زیبا, ترانه های کودکانه, گلستان دانش
میگویند باران که میزند بوی “خاک” بلند می شود …
اما اینجا باران که میزند بوی “خاطره ها” بلند میشود !
.
.
باران ببار …
بگذار اشک هایم غریب نباشند …
.
.
پشت پنجره نشسته ام و باران میبارد …
ناودانی چشمانم سرازیر شده است !
برچسبها: متن زیبا, متن های زیبا, گلستان دانش

"زندگی آنقدر ابدی نیست که هر روز بتوان مهربان بودن را به تاخیر انداخت"
شاید فرصت ها هرگز تکرار نشوند
شاید فرصت تقدیم یک نگاه مهربان
یک کلام زندگی بخش
و یا یک لبخند روح بخش
به پدر
به مادر
به یک دوست
به یک همراه
و به هر کسی که به مسیر زندگی ما زیبایی آشنایی بخشیده است
هرگز تکرار نشود
آنچنانکه من دریافتم و با عمق وجودم درک کردم
زمان درگذر است
"مهربانی را زودتر دریابیم"

برچسبها: متن زیبا, متن های زیبا, گلستان دانش



یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم
شایدبه سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم
این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت......
فریدون مشیری
برچسبها: متن زیبا, متن های زیبا, گلستان دانش

درخت سایهاش را بیدریغ به تو میبخشد
و خورشید گرمایش را
و گل شمیم خوشش را،
باران طراوتش را و آسمان برکتش را
و رود قطره قطره آبش را
و پرنده نوای دل انگیزش را…
و همه و همه بخشیدن را از خدایی آموختهاند که آنها را زیبا آفریده…
زیباترین آفریده خدا انسان است.
تو برای بخشیدن چه داری؟
ثروتت؟
دانشت؟
جانت؟
همه اینها خوب است…
اما چرا از گنج بیپایانی که در وجودت داری خرج نمیکنی؟
محبتــــــــــــــــــــــــ !
حاضری آنرا ببخشی؟
با خندهای بر لبت
یا اخلاقی خوش
یا دستان پرمهری که بر سر کودکی خسته از کار میکشی…
یا با محبتی که به عشقت میکنی…
یا…
مطمئن باش گنجت تمام نمیشود بلکه زیاد خواهد شد…
از بخشیدنش دریغ نکن…
برچسبها: متن زیبا, متن های زیبا, گلستان دانش
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ...
باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!
حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند ...
کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟
حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او"...
(خـانه تـکانی دلـت مبـارک)

برچسبها: متن های زیبا, خانه تکانی دل, گلستان دانش, مالکی پور
.: Weblog Themes By Pichak :.






