بنگر که چه زیباست حکایت زندگی؛ بازیگر تویی، کارگردان تویی، تماشاچی تویی، قصه نویس تویی، ترانه خوان تویی، آری تو! فقط تو این همه ای! 



به خاطر بسپار: حرفی بزن که ارزش آن بیش از خاموشی باشد! 


اقرار کن که دیروز خطا کردی، این نشان می دهد که امروز عاقل شده ای! 



یادت باشد: اگر در مورد مردم قضاوت کنی دیگر وقتی برای دوست داشتن آنان نمی ماند! 


یادداشت کن: برای اداره کار خود سرت را به کار گیر و برای اداره دیگران دلت را بکار گیر!

 


فراموش نکن: فرصت ها و شانس ها اغلب در بطن مشکلات و گرفتاری ها پنهان اند! 


هر چیزی که فکرش را بکنی و باورش کنی مطمئن باش قابل دسترسی و حصول است! 


روزی که تمام مسئولیت را خود به عهده بگیری از عذر و بهانه بگریزی و گناه و شکست را به گردن دیگران وامگذاری، آن روز سرآغاز گام های موفقیت توست! 


سعی کنید از اشتباهات دیگران بیاموزید، زیرا آنقدر زنده نخواهید ماند که آنها را خود تجربه کنید! 



فراموش نکن: زمان تنها چیزی است که به عدالت مطلق بین انسان ها تقسیم شده است! 



بر آنچه داشتی تاسف مخور، از آنچه داری لذت ببر! 



یادت باشد: اگر تغییر نکنی می پوسی!


منبع:  کتاب لطفا گوسفند نباشید 



برچسب‌ها: جملات زیبا, متن زیبا, کتاب لطفا گوسفند نباشید, گلستان دانش

ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۲ | 14:26 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

با عرض سلام و ادب به همه دوستان و همکاران بزرگوارم انشااله که طاعات و عبادات همه شما مورد قبول پروردگار واقع شده باشد.
 جای همه شما در جوار آقا علی ابن موسی الرضا(ع) خالی بود نایب الزیاره همه شما بودم .


                                    چگونه محبوب معبود شویم؟ا



از دو راه:

1- عمل به فرامین او

2- دوست داشتن خلق.

1- عمل به فرامین و احکام او: در طول زندگی بایستی احکام و فرامین او را به جای آورد.

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

"اٌشو" راه رسیدن به حضور حق را در قالب حکایتی چنین می نگارد:

روزی عارف کبیری در خانه اش نشسته بود، پیرمردی از روستایی دور به دیدن او آمد و گفت:"ای قدیس! چه گویم که به خدا برسم و محبوب او شوم؟!

"عارف نگاهی به او کرد و گفت: "خوش بگذران، با شادی ات خدا را نیایش کن!

"لحظاتی بعد مرد جوانی به حضور عارف رسید و گفت: "چه کنم تا به خدا برسم؟"عارف گفت: "زیاد خوش گذرانی نکن!"

جوان تشکر کرد و رفت. یکی از شاگردانش که آن جا نشسته بود گفت: "استاد بالاخره معلوم نشد که باید خوش بگذرانیم یا نه!"

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


عارف گفت: "سیر و سلوک روحانی و رسیدن به حضور حق مانند بندبازی است که چوبی در دست دارد گاهی آن چوب را به طرف راست و گاهی به طرف چپ می برد تا تعادل خود را روی بند نگه دارد.آن چوب را چوب تعادل گویند!"به خاطر بسپار: تعادل و میانه روی یگانه راه حصول به خلوت حق می باشد!


 

"گوراناک" - شاعر ژرف اندیش- در این باره می سراید:

به قلب خویش بنگرآنجا "او" سلطان تو، مسکن دارد.به "او" و نه خویش عشق بورز!

همچون "او" اندیشه کن خواست "او" را بخواه و آن چنان که "او" فرمان می دهد، عمل کن.نفس کوچک خود را رها کن،و در درگاه نیلوفرین اوکمال سرور را پیدا کن!


 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


زیباترین شکل اطاعت از فرامین خداوند گردن نهادن به خواست اوست 

همچون: فضیل عیاض".حکایت تبسم "فضیل عیاض"


:گویند سی سال بود که هیچ کس "فضیل عیاض" را خندان ندیده بود، مگر آن روز که پسرش بمرد و او تبسم کرد!گفتند: "ای خواجه! چه وقت این است؟"فضیل گفت: رضا، شادی دل است به تلخی قضا! اکنون دانستن که خداوند راضی بود به مرگ این پسر، من نیز موافقت کردم و رضای او را تبسم کردم!

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


آیا ما می توانیم این گونه از سر ایمانی لجام گسیخته تن به رضایت حضرت دوست دهیم؟تکرار می کنم! همه چیز در جهان دو طرف دارد. اگر ما به فرامین خداوند گوش دهیم، باید مطمئن باشیم که او هم به درخواست های ما گوش می دهد مانند: این دلداده درویش ژنده پوش!

منبع: کتاب لطفا گوسفند نباشید

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


در ادامه مطلب حکایت دلداده درویش ژنده پوش آمده حتما بخوانید.


برچسب‌ها: محبوب معبود, عارف, خداوند, گلستان دانش

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه یکم مرداد ۱۳۹۲ | 18:5 | نویسنده : اکرم مالكي پور |
سلام و درود به همه دوستان و همکاران عزیزی که وقت می گذارند مطالب گلستان دانش را می خوانند . نقد می کنند و مهمتر از همه احساسات و نظرات زیبایشان را ابراز می نمایند .

 درود و صد درود بر شما بزرگواران 

متنی دیگر از کتاب لطفا گوسفند نباشید در مورد زندگی نوشته ام . کوتاه اما جالب و زیباست. در ادامه مطلب داستانی در مورد موضوع مربوطه آورده شده که احتمالا شاید تکراری باشد اما باز جای خواندن دارد. دوست

دارم که حتمابخوانید. صمیمانه از همه شما سپاسگزارم .حکایت نابینای بینا!!!!


 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_


زندگی از دیدگاه بزرگان :


   حکایت است که امام علی ( ع ) می فرمایند :


«من عاشق زندگی ام و بیزار از دنیا .»


از ایشان پرسیدند مگر بین زندگی و دنیا چه فرقی است ؟


 فرمودند دنیا حرکت بر بستر خورو خواب و شهوت است و زندگی نگریستن در چشم کودک

یتیمی است که از پس پرده ی شوق به انسان می نگرد 


زندگی یک بوم نقاشی است که در آن از پاک کن خبری نیست. (جان کانفیلد)  



به یاد داشته باشیم


زندگی یک مکتب است


برخی از درسها را باید بر آسمان نوشت


تا همه آن را بشنوند و بفهمند ( دام راس )                                       

                                                                          


 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_


اگر بتوانم از شکستن یک دل جلوگیری کنم


اگر بتوانم یک زندگی را از درد تهی سازم و یا رنجی را فرو نشانم


اگر بتوانم سینه سرخ مجروحی را کمک کنم تا دوباره به لانه خویش بازگردد


آنگاه زندگی ام بیهوده نبوده است . ( امیلی دیکسون )                               

                                                                    



زندگی مسابقه نیست


زندگی یک سفر است


و تو آن مسافری باش که در هر گامش


ترنم لحظه ها جاری است


با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی فرداهای نیامده


زندگی را مگذار که از لابلای انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر رود  ( نانسی سیمس )

                                                                                


 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_


برچسب‌ها: زندگی, کتاب لطفا گوسفند نباشید, گلستان دانش, مالکی پور

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه یازدهم تیر ۱۳۹۲ | 10:48 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن                       جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

روزی حضرت موسی در خلوت خویش از خدایش سؤال می کند:

آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد؟
خطاب میرسد:آری!
موسی با حیرت می پرسد:آن شخص کیست؟
خطاب میرسد:او مرد قصابی است در فلان محله.
موسی می پرسد:می توانم به دیدن او بروم؟
خطاب میرسد:مانعی ندارد!

فردای آن روز موسی به محل مربوط رفته و مرد قصاب را ملاقات می کند.و می گوید:من مسافری گم کرده راه هستم،آیا می توانم شبی را مهمان تو باشم؟

قصاب در جواب می گوید:مهمان حبیب خداست،لختی بنشین تا کارم را انجام دهم،آنگاه با هم به خانه می رویم.موسی با کنجکاوی وافری به حرکات مرد قصاب می نگرد و می بیند که او قسمتی از گوشت ران گوسفند را برید و قسمتی از جگر آن را جدا کرد در پارچه ای پیچید،و کنار گذاشت.ساعاتی بعد قصاب می گوید:کار من تمام است برویم.سپس با موسی به خانه قصاب میروند،به محض ورود به خانه،رو به موسی کرده و می گوید:لحظه ای تأمل کن!

موسی مشاهده می کند که طنابی را به درختی در حیاط بسته،آن را باز کرده و آرام آرام طناب را شل کرد.شیئی در وسط توری که مانند تورهای ماهیگیری بود نظر موسی را به خود جلب کرد،وقتی تور به کف حیاط رسید،پیرزنی را در میان آن دید،با مهربانی دستی بر صورت پیرزن کشید،سپس با آرامش و صبر و حوصله مقداری غذا به او داد،دست و صورت او را تمیز کرد و خطاب به پیرزن گفت:مادر جان،دیگر کاری نداری.

و پیرزن می گوید:پسرم انشاالله که در بهشت همنشین موسی شوی.سپس قصاب پیرزن را مجددا" در داخل تور نهاده بر بالای درخت قرار داده و پیش موسی آمده و با تبسمی می گوید:او مادر من است و آنقدر پیر شده که مجبورم او را این گونه نگهداری کنم و از همه جالب تر آنکه همیشه این دعا را برای من می خواند که "انشاالله در بهشت با موسی همنشین شوی!"
و چه دعایی!!آخر من کجا و بهشت کجا؟آن هم با موسی!


موسی لبخندی میزند و به قصاب می گوید:من موسی هستم و تو یقینا"به خاطر دعای مادر در

 بهشت همنشین من خواهی شد


منبع: کتاب لطفا گوسفند نباشید


برچسب‌ها: حکایت, بهشت, متن زیبا, گلستان دانش

تاريخ : جمعه هفتم تیر ۱۳۹۲ | 17:3 | نویسنده : اکرم مالكي پور |

کتاب لطفا گوسفند نباشید

 

 کتاب لطفاً گوسفند نباشید به اهتمام محمود نامنی از جمله برترین کتاب های خودشناسی و اصلاح الگوی زندگی شخصی است که در چند سال اخیر نگارش یافته است. 

    

 

 

 (انسان نمی تواند به آسمان نیندیشد ،مگر انسان هایی که به چریدن مشغولند و پوزه در خاک دارند و غرقه در آب و علف اند؛ این ها که گوسفندان دو پایند.) دکتر شریعتی



شاید اسم آن برایتان زیبا نباشد اما سفارش می کنم حتما برای یک بار هم که شده آن را بخوانید حدود 3 سال پیش ان را خریداری نمودم و تقریبا برای چندمین بار است که آن را می خوانم.

 

با اجازه همه دوستان و همکاران می خواهم چندین پست در خصوص این کتاب مثل کتاب ده راز باربارادی آنجلیس بنویسم . امیدوارم راضی باشید


برچسب‌ها: معرفی کتاب, لطفا گوسفند نباشید, گلستان دانش

تاريخ : جمعه هفتم تیر ۱۳۹۲ | 15:34 | نویسنده : اکرم مالكي پور |