1. در شعر رسمي يا عام، علاوه بر تغيير جا و كاهش و افزايش كلمه‌ها، بسيار با كلمه‌هاي شكسته برمي‌خوريم كه علت شكستن آن‌ها در بيشتر موردها ايجاد وزن بوده است. درست است كه اين وضع به طور تقريبي در همه‌ي اثرهاي درخشان ادبيات فارسي مشاهده مي‌شود، اما شاعري كه امروز فقط براي كودكان شعر مي‌گويد، رواست كه كمتر به شكستن كلمه‌ها بپردازد. با عمل شكسته شدن، بعضي از كلمه‌ها معني خود را زود القا مي‌كنند و كودك بدون اين كه آگاهي قبلي داشته باشد، مي‌تواند كلمه‌ي درست را به ذهن بياورد، مثل كلمه‌‌هاي سيه (سياه)، ناگه (ناگاه) ، كنون (اكنون) و غيره. اما بعضي از كلمه‌ها با شكسته شدن مبهم مي‌شوند يا ناخوشايند، يا در يك تركيب به صورت كلمه‌اي به معناي ديگر درمي‌آيند، مثل كلمه‌هاي ار( اگر)، ور (و اگر)، كين يا كاين ( كه اين)، كو ( كه او)، زين (از اين)، ورا ( او را)، چنو ( چون او، مانند او)،‌كت ( كه ترا)، كش ( كه او را)، كم ( كه مرا)، بد (بود) و غيره.

در بعضي موارد يك كلمه در يك شعر، به اقتضاي ايجاو وزن، با كاستي و افزودگي به چندين صورت در مي‌آيد و علاوه بر اين كه ذهن كودك را آشفته مي‌كند، نشانه‌ي آشكار ضعف شعر است، مثل كلمه‌ي افتاد كه به اين صورت‌ها درمي‌آيد: فتاد، اوفتاد، بيفتاد، و كلمه افتد كه به اين صورت درمي‌آيد: بيفتد، اوفتد، فتد. نويسنده در تمام شعرهايي كه براي كودكان ساخته است، حتي در شعرهاي هجايي كودكان پيش ار مدرسه، هرگز كلمه‌اي را نشكسته است و اين نشكستن او را در تنگنا نگاه نداشته است.



. در موردهاي بسيار، شاعران ما به علت گرفتاري در تنگناي وزن و قافيه، كلمه‌ها و تركيب‌هايي به كار مي‌برند كه نه در زبان روزمره هست، نه حتي در نثر اديبانه. به اين ترتيب دوست‌داران شعر در طي مدتي كه شعرها را مي‌خوانند خود به خود يك قاموس خاص شعري پيدا مي‌كنند، و خواندن شعر براي كساني كه اين قاموس را نيافته‌اند، دشوار است. گاه مي‌بينيم كه خواندن يك قطعه‌ شعر كلاسيك ( كه سهل و ممتنع ساخته نشده است) براي يك ليسانسيه‌ي زبان و ادبيات فارسي هم دشواري پيش مي‌آورد. بنابراين نمي‌توانيم از كودك كه قاموسي محدود و در حد زبان روزمره ( آن هم در حيطه‌ي تنگ مدرسه و خانواده) دارد، انتظار داشته باشيم كه كلمه‌ها و تركيب‌هاي قراردادي شعري را به كياست و فراست دريابد و از شعر لذت ببرد. از اين كلمه‌ها و تركيب‌هاي ويژه نمونه‌ چندتايي مي‌آوريم: از پي، پي ( براي ، به منظور)، ني ( نه)، جمله ( همه)، در دم ( فورأ، بي‌درنگ)، برگو، برگوي ( بگو)، بهر، از بهر ( براي)،‌ فكرت ( فكر)، ملكت (مملكت، ‌سرزمين)، بهل ( بگذار)، گويا ( گويي، پنداري) و غيره. در شعر كودك بايد از اين كاربرد، كه نوعي سهل‌انگاري است، خودداري كرد.





. گاه شاعر ناگزير مي‌شود كه يك مفهوم را، كه براي بيان آن به طور مثال ده كلمه لازم است، در پانزده يا بيست كلمه بيان كند تا قالب گزيده‌ي او پر شود. اين كلمه‌هاي زايد را " پوشال شعري" مي‌گويند. در شعر كودك هر چه بيش‌تر بايد كوشيد كه از استعمال پوشال شعري پرهيز شود و با تحمل رنج بيش‌تر شماره‌ي كلمه‌ها به حد طبيعي و مطلوب نزديك شود. دوري از پوشال شعري قدمي در راه ايجاز هست، اما ايجاز نيست.

پوشال‌هاي شعري به چند صورت بروز مي‌كند. اول به صورت آوردن مترادف‌ها : " درد و رنج و محن" در مصراع زير:

كنون رستي از درد و رنج و محن.   

دوم به صورت كش دادن يا تكرار مفهوم:

جمله را ذكر جميلم در گلوي

جمله بر درگاه من تسبيح گوي.

يا:

مرا درهم و سيم و دينار و زر

همه صرف راه تو شد سر به سر

در اين بيت درهم و دينار برابر با پول نقره و طلا، و آوردن سيم ( نقره) و زر( طلا) زايد است. هم‌چنين كلمه‌ي " همه" همان مفهوم " سر به سر" را دارد و يكي از آن‌ها مراد را كفايت مي‌كند.

سوم به صورت افزايش حروف و كلمه‌هايي مثل از براي ( براي) يا " كه تا آن كه" در مصرع زير:

كه تا آن كه يابم گواه دگر.

و نيز به صورت‌ها و با ترفندهاي ديگر پوشال‌هاي شعري مي‌آيد و قالب‌ها را پر مي‌كند. در شعر كودك آوردن پوشال‌هاي شعري به تخريب ذهن كودك مي‌انجامد و موجب مي‌شود كه اوبا ارزش واحدهاي كلام آشنا نشود. 

 

 


برچسب‌ها: شعر, محمودکیانوش, گلستان دانش, مالکی پور

تاريخ : یکشنبه دهم مرداد ۱۳۸۹ | 15:0 | نویسنده : اکرم مالكي پور |