ابراهيم در ميان آتش 


نمرود دستور داد ابراهيم را زندانى كنند و مردم هيزم جمع آورى نمايند و در گودال وسيعى بريزند. بت پرستان چون كه مى خواستند كه هر چه كينه در دل دارند نسبت به ابراهيم آشكار سازند، چهل روز براى جمع آورى هيزم كوشيدند و از هر طرف هيزم هاى خشك فراوانى جمع آورى كردند، كار به جايى رسيد كه حتى زنان كه كارشان در خانه پشم ريسى بود از درآمد آن ، پشته هيزمى تهيه كرده و بر آن مى افزودند و بيماران در حال احتضار از مال خود، مبلغى براى خريدارى هيزم وصيت مى كردند و حاجتمندان براى برآوردن حاجاتشان نذر مى كردند كه اگر به مقصود خود برسند فلان مقدار هيزم بر آن بيفزايند، به همين دليل هنگامى كه آتش از جوانب مختلف در هيزم ها افكندند به اندازه اى شعله آن عظيم بود كه پرندگان قادر نبودند از آن منطقه پرواز كنند.


به دستور نمرود، ابراهيم را از زندان بيرون آوردند و در حضور مردم هيزم ها را روشن كردند تا او را در آتش بياندازند. آنان به فكر افتادند كه اولا اين كوه عظيم هيزم وقتى روشن شود، خطر آتش سوزى و سرايت به اطراف را دارد و از اين رو بايد اطراف آن را محصور كرد و ديوارى كشيد و بدين وسيله آتش را مهار كرد. ثانيا، حرارت چنين آتشى مانع از اين است كه بتوانند ابراهيم را در آن بيندازند. براى رفع مشكل اول ، محوطه اى وسيع انتخاب كردند و اطراف آن ديوارهايى به ارتفاع سى ذرع كشيدند و تا جايى كه مى توانستند هيزم ها را در آن محوطه انباشتند. براى رفع مشكل دوم مطابق بعضى از روايات شيطان به صورت انسان نزد آنان آمد و ترتيب ساختن منجنيق را به آنان تعليم داد و چون منجنيق ساخته شد، هيزم ها را برافروختند و آتش مهيبى روشن شد. در اين هنگام ابراهيم را به وسيله منجنيق به سوى آتش پرتاب كردند.


برچسب‌ها: قصه هاي قرآني, از آدم تا خاتم, تاريخ انبيا, حضرت ابراهيم

تاريخ : دوشنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۰ | 15:6 | نویسنده : اکرم مالكي پور |