داستان پسر نوح (عليه السلام )
كنعان پسر نوح در زمره دشمنان آن حضرت به سر مى برد و به دين و آيين او ايمان نياورده بود. در آن هنگام كه آب از هر سو زمين را فرا گرفت و نوح و همراهانش در كشتى قرار گرفتند، ناگاه چشم نوح به كنعان افتاد كه مانند ديگران براى نجات خود تلاش كرد و مى خواست به هر وسيله اى خود را از غرق شدن نجات دهد. به فرموده قرآن نوح فرزندش را كه در كنارى جدا از پدر قرار گرفته بود مخاطب ساخت و فرياد زد: پسرم ! با ما سوار شو و با كافران مباش (١١٦) ، كه فنا و نابودى تو را در بر خواهد گرفت .
ولى آن فرزند لجوج و كوتاه فكر به گمان اين كه با خشم خدا نيز مى توان مبارزه كرد و فرياد برآورد: ((پدر! براى من نگران نباش . به زودى به كوهى پناه مى برم كه دست اين سيلاب به دامنش هرگز نخواهد رسيد و مرا در دامان خود پناه خواهد داد)). (١١٧) نوح (عليه السلام ) باز ماءيوس نشد و بار ديگر به اندرز و نصيحت فرزند كوتاه فكر پرداخت تا شايد از مركب غرور و خيره سرى فرود آيد و راه حق پيش گيرد، از اين رو گفت : ((فرزندم ! امروز براى هيچ قدرتى در برابر فرمان و عذاب الهى پناهگاهى وجود ندارد و تنها كسانى كه مورد رحمت الهى قرار گيرند، اهل نجات هستند...)). (١١٨)
در اين هنگام موجى برخاست و فرزند نوح را چون پر كاهى از جا كند و درهم كوبيد ((و ميان پدر و فرزند جدايى افكند و او را در صف غرق شدگان قرار داد)). (١١٩)
هنگامى كه نوح فرزند خود را در ميان امواج ديد، عاطفه پدرى به جوش آمد و به ياد وعده الهى درباره نجات فرزندش افتاد و رو به درگاه خدا كرد و گفت :
((پروردگارا! پسرم از اهل من و خاندان من است و تو وعده فرمودى كه خاندان مرا از طوفان و هلاكت رهايى بخشى)). (١٢٠)
پروردگار در پاسخ نوح فرمود: ((اى نوح ! او از اهل تو نيست ! بلكه او عملى است غير صالح و حال كه چنين است ، آنچه را از آن آگاه نيستى از من تقاضا مكن . من به تو موعظه مى كنم تا از جاهلان نباشى)). (١٢١)
نوح دريافت كه اين تقاضا از پروردگار درست نبوده است و هرگز نبايد نجات چنين فرزندى را مشمول وعده الهى بر نجات خاندانش بداند. از اين رو به پروردگارش گفت : ((پروردگارا! من به تو پناه مى برم از اين كه چيزى از تو بخواهم كه به آن آگاهى ندارم و اگر مرا نبخشى و مشمول رحمتت قرار ندهى ، از زيانكاران خواهم بود)). (١٢٢)
برچسبها: قصه هاي قرآني, از آدم تا خاتم, تاريخ انبيا, داستان پسرنوح
.: Weblog Themes By Pichak :.