niniweblog.com


پرسش ها و پاسخ ‌هاى داستان حضرت آدم



١ - چرا ابليس بر آدم سجده نكرد و با فرمان الهى مخالفت كرد؟ 

قرآن صراحت دارد كه ابليس از جنس فرشتگان نبود بلكه در صف آنان بود. او از طائفه جن بود كه مخلوق مادى است . (٥٦)


انگيزه او در اين مخالفت كبر و غرور بود. او مى پنداشت كه از آدم برتر است و نمى بايست دستور سجده بر آدم به او داده شود. بلكه آدم بر او سجده كند. خداوند ابليس را به خاطر سركشى و طغيانگرى مؤ اخذه كرد و فرمود: چه چيز سبب شد كه بر آدم سجده نكنى و فرمان مرا ناديده بگيرى . (٥٧)

او در پاسخ گفت : من از او برترم زيرا مرا از آتش آفريده اى و او را از خاك و گل. (٥٨)




٢ - سجده فرشتگان براى خدا بود يا آدم ؟ 

دانشمندان اسلامى اتفاق نظر دارند كه سجده فرشتگان از روى عبادت و بندگى نبوده است تا شرك به خداوند به شمار آيد. از سجده فرشتگان دو تفسير ارائه شده است :


الف : فرشتگان براى خدا سجده كردند و آدم به منزله قبله آنان بود.


ب : سجده بر آدم هر چند تعظيم و تكريم او بود ولى در حقيقت عبادت خداوند بود چون به فرمان خدا بود. اين وجه با متن روايات سازگارتر است . در حديثى امام رضا (عليه السلام ) مى فرمايد: سجده فرشتگان از يك سو پرستش حق بود و از سوى ديگر اكرام و احترام آدم بود زيرا ما در صلب آدم بوديم (٥٩).




٣ - شجره ممنوعه چه درختى بوده است ؟ 


در شش موضع از قرآن به شجره ممنوعه اشاره شده است . در منابع اسلامى به دو دسته تفسير درباره شجره بر مى خوريم . دسته اى از روايات آن را مادى تفسير كرده اند و مصداق آن را گندم دانسته اند. عرب شجره را تنها به درخت اطلاق نمى كند بلكه به بوته هاى گياهان نيز شجره مى گويد. در قرآن به بوته كدو هم شجره اطلاق شده است .


دسته ديگر از روايات ، شجره را تفسير معنوى كرده اند و از آن تعبير به شجره حسد شده است . طبق اين روايات ، آدم پس از ملاحظه مقام و موقعيت خود چنين تصور كرد كه مقامى بالاتر از مقام او نيست ، ولى خداوند او را به مقام جمعى از اوليا از فرزندان او - پيامبر اسلام و خاندانش - آشنا كرده ، او حالتى شبيه به حسد پيدا كرد و همين شجره ممنوعه بود كه آدم ماءمور بود به آن نزديك نشود.


در حقيقت ، طبق روايات درخت ممنوعه ، آدم از دو درخت تناول كرد. يكى از مقام او پايين تر بود او را به سوى جهان ماده تنزل مى داد كه آن گندم بود. ديگرى درخت معنوى مقام جمعى از اولياى خدا بود كه از مقام و موقعيت او بالاتر قرار داشت .

 چون او در دو جنبه از حد خود تجاوز كرد، به آن سرنوشت گرفتار شد. بايد توجه داشت كه اين حسد از نوع حسد حرام نبود و تنها يك احساس نفسانى بوده است . با توجه به اينكه آيات قرآن داراى معانى مختلف است مانعى ندارد كه هر دو معنى مراد باشد.




٤ - نهى شدن آدم از شجره ممنوعه ، تحريمى بود يا تنزيهى ؟ 


در اينجا اين سؤ ال مطرح است كه خوردن از آن درخت براى آدم و همسرش حرام بوده يا مكروه . در صورت حرمت با عصمت انبيا منافات دارد يا خير؟ در اين باره اقوال مختلف است . آنچه مشكل را تا حدى حل مى كند اين است كه آدم در آن مرحله هنوز به مقام نبوت نرسيده بود و حال آنكه ضرورت عصمت در انبيا از لوازم منصب نبوت است .


پاسخ ديگرى كه به اين پرسش مى توان داد اين است كه آدم با مقام والايى كه در معرفت و تقوى داشت مسجود ملائكه بزرگ الهى بود و مسلما گناه نمى كند. افزون بر اين او پيامبر معصوم است . در اينجا سؤ ال ديگرى كه مطرح مى شود اين است كه آن چه از آدم سر زد چه بود. در پاسخ سه نظر وجود دارد كه مكمل يكديگرند:


الف : آنچه آدم مرتكب شد ترك اولى - گناه نسبى - بود نه گناه مطلق . گناه مطلق گناهانى است كه از هر كس سر زند گناه است و مستوجب عقاب و مجازات مانند شرك و كفر و ظلم و تجاوز و گناه نسبى يا ترك اولى اين است كه فرد بايد از اعمال مباح و يا حتى مستحب كه در خور مقام افراد بزرگ نيست چشم بپوشد، در غير اين صورت ترك اولى كرده است . 

مثلا قستمى از نماز ما با حضور قلب و قسمتى بى حضور قلب مى گذرد كه در خور شاءن ما است ولى اين نماز هرگز در خور مقام شخصى چون پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و على (عليه السلام ) نيست كه بايد سراسر نمازش حضور در پيشگاه خدا باشد، اگر غير اين كند حرامى مرتكب نشد اما ترك اولى كرده است . آدم نيز سزاوار بود از آن درخت نخورد هر چند براى او ممنوع نبود بلكه مكروه بود.


ب : نهى شدن (٦٠) آدم از درخت ممنوعه ، نهى ارشادى بوده است ؛ همان كه پزشك مى گويد: فلان غذا را نخور كه بيمار مى شوى خداوند نيز به آدم فرمود اگر از درخت ممنوع بخورى از بهشت بيرون خواهى رفت و به درد و رنج خواهى افتاد؛ پس مخالفت فرمان خدا نكرد بلكه مخالفت نهى ارشادى كرد.


ج : بهشت جاى تكليف نبود، بلكه دورانى بود براى آزمايش و آمادگى آدم براى آمدن بر زمين . اين نهى تنها جنبه آزمايشى داشت(٦١).


طبرسى (رحمه الله ) در تفسيرش مى گويد: همه علما متفقند كه آدم و حوا با اين كار خود مستوجب عقاب نگشتند، زيرا اين كار بيش از ترك اولى نبود، اينكه در مقام توبه برآمدند از اين رو بود كه هر كس در امر دين و ديندارى مقامش والاتر بود پشيمانيش بر اندك لغزشى فراوان است .


٥ - بهشت آدم عليه السلام كدام بهشت بود؟ 

بعضى آن را بهشت موعود نيكان و پاكان مى دانند، ولى ظاهر اين است كه آن بهشت نبود بلكه از باغهاى پرنعمت و روح افزاى يكى از مناطق سرسبز زمين بوده است ؛ زيرا اولا بهشت موعود قيامت ، جاودانى است . در آيات بسيارى به جاودانگى اشاره شده است . ثانيا در آن بهشت نه جايى براى وسوسه هاى شيطانى است و نه نافرمانى خدا. ثالثا در رواياتى كه از اهل بيت (عليهم السلام ) رسيده اين موضوع صراحت دارد.


يكى از روايان حديث مى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) از بهشت آدم پرسيدم . امام (عليه السلام ) در جواب فرمود: باغى از باغهاى دنيا بود كه خورشيد و ماه بر آن مى تابيد، اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بيرون رانده نمى شد.


از آنچه آمد روشن مى شود كه منظور از هبوط آدم به زمين ، نزول مقامى است نه مكانى ؛ يعنى از مقام ارجمند خود پايين آمد. احتمال ديگر اين است كه اين بهشت در يكى از كرات آسمانى بوده است . شواهد فراوانى نشان مى دهد كه اين بهشت غير از بهشت سراى ديگر است ، چرا كه آن پايان سير انسان است و اين آغاز سير او بود. اين مقدمه اعمال و آن نتيجه اعمال او است .



٦ - كلماتى كه خدا بر آدم القا كرد چه بود؟ 

در اين كه ((كلمات )) و سخنانى كه خدا براى توبه ، به آدم تعليم داد چه بوده است تفاسيرى مطرح است . معروف است كه آن سخنان ، اين جملات مى باشد: قالا ربنا ظلمنا اءنفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين ؛ ((خداوندا! ما بر خود ستم كرديم اگر تو ما را نبخشى و بر ما رحم نكنى از زيانكاران خواهيم بود)) (٦٢).


روايات متعددى كه از اهل بيت (عليهم السلام ) وارد شده - همچنان كه در فصل روايات بدان اشاره شد - كه مقصود از كلمات ، تعليم اسامى بهترين مخلوقات خدا يعنى محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام ) بوده است كه آدم با توسل به اين كلمات از درگاه خداوند تقاضاى بخشش نمود و خدا او را بخشيد.


لازم به ذكر است كه اين تفسيرها منافاتى با هم ندارند زيرا ممكن است مجموع اين كلمات به آدم تعليم شده باشد تا با توجه به حقيقت و عمق باطن آنها، خدا او را مشمول لطف و هدايتش قرار دهد.



 niniweblog.com


برچسب‌ها: قصه هاي قرآني, از آدم تا خاتم, تاريخ انبيا, گلستان دانش

تاريخ : جمعه بیست و هفتم دی ۱۳۹۲ | 16:5 | نویسنده : اکرم مالكي پور |