تحليلى بر نافرمانى آدم (عليه السلام)
در تفسير قمى از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: موسى از پروردگارش درخواست كرد تا بين او و حضرت آدم جمع كند. خدا او را موفق به زيارت آدم كرد، موسى گفت : اى پدر! مگر جز اين بود كه خدا تو را به دست قدرت خود بيافريد و از روح خود در تو بدميد و ملائكه را به سجده بر تو وادار نمود؟ پس چرا وقتى امر كرد از يك درخت بهشتى نخورى نافرمانى كردى ؟!
آدم گفت : اى موسى ! بگو خطاى من در تورات چند سال قبل از خلقتم نوشته شده ؟ گفت : سى هزار سال . آدم گفت : همين طور است . سپس امام صادق (عليه السلام ) فرمود: آدم با همين كلام موسى را قانع ساخت (٤٩).
از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: به خدا سوگند خداى تعالى آدم را براى دنيا خلق كرده بود و اگر او را در بهشت جاى داد براى اين بود كه نافرمانى كند و آنگاه او را به همان جايى كه براى آنجا خلقتش كرده بود، برگرداند. (٥٠)
در روايتى آمده است : آدم و حوا وقتى از بهشت اخراج شدند، در سرزمين مكه فرود آمدند. آدم (عليه السلام ) بر كوه صفا در كنار كعبه ، هبوط كرد و در آنجا سكونت گزيد. از اين رو آن كوه را صفا گويند كه آدم صفى الله در آنجا وارد شد. حوا بر كوه مروه (كه نزديك كوه صفا است ) فرود آمد و در آنجا سكونت گزيد. آن كوه را از اين رو مروه گويند كه حوا زن بود و كلمه زن در زبان عرب مراءه مى شود در آنجا سكونت نمود.
آدم چهل شبانه روز به سجده پرداخت و از فراق بهشت گريه كرد. جبرئيل نزد آدم آمد و گفت : اى آدم ! آيا خداوند تو را با دست قدرت و مرحمتش نيافريد و از روح خود در كالبد تو ندميد و فرشتگانش بر تو سجده نكردند؟
آدم گفت : آرى .
جبرئيل گفت : خداوند به تو فرمان داد كه از آن درخت مخصوص بهشت نخورى چرا از آن خوردى ؟
آدم گفت : اى جبرئيل ! ابليس سوگند ياد كرد كه خيرخواه من است و گفت از اين درخت بخور. من گمان نمى بردم موجودى كه خدا او را آفريده ، سوگند دروغ به خدا ياد كند. (٥١)
در تفسير عياشى از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه زراره گفت : بر امام باقر (عليه السلام ) وارد شدم ، فرمود: از اخبار شيعه چه چيزهايى دارى ؟
عرض كردم : مقدار زيادى از احاديث شيعه در نزد من مى باشد و من مى خواستم همه را در آتش بسوزانم . حضرت فرمود: آنها را پنهان كن تا آنچه كه به نظرت درست نمى آيد فراموش كنى . در اينجا به ياد احاديث مربوط به آدم افتادم . امام باقر (عليه السلام ) فرمود: ملائكه چه اطلاعى از خلقت آدم داشتند كه گفتند: اءتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء.
سپس زراره اضافه كرد كه امام صادق (عليه السلام ) هر وقت از آدم سخن به ميان مى آمد مى فرمود: اين جريان ، ردى است بر قدريه كه منكر قدر هستند، چن مى رساند سرنوشت انسان قبل از هستيش معين شده است .
آنگاه امام صادق (عليه السلام ) فرمود: آدم در آسمان از جمع فرشتگان رفيقى داشت . بعد از آن كه از آسمان به زمين هبوط كرد رفيق او از فراقش نزد خدا شكايت كرد و اجازه خواست تا به زمين هبوط كند و از احوال او بپرسد. خداى تعالى به او اجازه داد. فرشته هبوط كرد و آدم را ديد كه دربيابانى خشك و بدون گياه نشسته است . همين كه رفيق آسمانيش را ديد از شدت دلتنگى دست بر سر گذاشت و فريادى اندوه بار زد.
امام سادق (عليه السلام ) مى فرمود: مى گويند: آدم اين فرياد خود را به گوش همه خلق رسانيد. [يعنى فضا را با فرياد خود پر كرد. منظور از خلق ، انسانها نيستند زيرا در آن هنگام به غير از حضرت آدم انسان ديگرى خلق نشده بود]. فرشته چون اين وضعيت آدم را ديد گفت : اى آدم ! گويا پروردگارت را نافرمانى كردى و خود را دچار بلايى كرده اى كه تاب تحملش را ندارى . هيچ مى دانى كه خداى تعالى درباره تو به ما چه گفت ؟ و ما در پاسخ چه گفتيم ؟
آدم گفت : نه ! هيچ اطلاعى ندارم .
رفيقش گفت : خدا فرمود: انى جاعل فى الاءرض خليفه و ما گفتيم : اءتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء. معلوم مى شود كه خدا تو را براى اين آفريده كه در زمين باشى با اين حال هنوز هم توقع دارى كه در آسمان باشى ؟
سپس امام صادق (عليه السلام ) سه مرتبه فرمود: به خدا سوگند حضرت آدم (عليه السلام ) با اين مژده تسليت يافت . (٥٢)
برچسبها: قصه هاي قرآني, از آدم تا خاتم, تاريخ انبيا, نافرماني آدم
.: Weblog Themes By Pichak :.