منشاء آگاهى فرشتگان از فساد انسان
سپس حضرت فرمودند: چون شاءن و اراده حق تعالى تعلق گرفت كه آدم (عليه السلام ) را به منظور تدبير و تقدير در آسمان ها و زمين كه خواسته اش بود بيافريند، از اراده و آنچه متعلق به آن بود آگاه بود؛ لاجرم پرده و حجاب را از طبقات آسمان ها كنار زد و به فرشتگان فرمود: به اهل زمين و مخلوقاتم اعم از جن و نسناس بنگريد. وقتى آنان به اهل زمين نگريسته و معاصى و خونريزى ها و فسادشان را در زمين ديدند سخت برآشفتند و بر اهل زمين تاءسف خوردند و چنان حالت غضب بر آنان عارض گشت كه اختيار از آنان سلب گرديد. پس به درگاه الهى عرض كردند: پروردگارا! تو صاحب عزت و قدرتى و جبار و غالب بر هر چيز و عظيم الشاءن مى باشى .
اينان مخلوقات ضعيف و ذليل تو هستند و با روزى تو زندگانى مى كنند. با عافيت و سلامتى تو از نعمت هايت بهره مند مى شوند. ايشان با اين گناهان بزرگ و ارتكاب معصيت ، تو را نافرمانى مى كنند. پس چرا از اين عصيان خشمگين نگشته و از ايشان انتقام نمى گيرى و آنچه از ايشان شنيده و مى بينى برتو گران و سخت نمى آيد در حالى كه بر ما بسيار بزرگ و عظيم جلوه مى كند.
هنگامى كه حق عز و جل اين سخنان را از فرشتگان شنيد فرمود: من در زمين خليفه خود را بر ايشان حجت قرار داده ام .
فرشتگان عرض كردند: پروردگارا! تو پاك و منزهى ، اما كسى را در زمين حجت قرار مى دهى كه فساد و خونريزى مى نمايد؟! در حالى كه ما تو را تسبيح و تقديس مى كنيم . پس چرا از ما خليفه معين نمى كنى ؟ در ادامه گفتند كه حجت را از ما قرار بده كه در زمين فساد و خونريزى نمى كنيم .
خداى حكيم فرمود: اى فرشتگان من ! آنچه من مى دانم شما نمى دانيد. مى خواهم با قدرتم مخلوقى بيافرينم كه فرزندانش انبيا و فرستادگانم به سوى خلق و جملگى بندگان صالح و پيشوايان مردم باشند. آنان را در زمين خليفه و جانشين هاى خود برگزيدم . وظيفه آنان اين است كه بندگانم را از معاصى بازداشته و از عذابم ترسانده و به اطاعتم راهنمايى كنند.
بندگان به واسطه آنان طريق مرا مى پيمايند. آنان حجت من براى نيكان و براى بدان بيم و تهديد مى باشند. زمين را از طائفه نسناس پاك خواهيم گردانيد. سركشان از جن را از ميان مخلوقات و مردمان و نيكان بيرون برده و در فضا و نقاط دوردست زمين ساكن مى كنيم . طورى كه مجاور و همراه مخلوقاتم نباشند، بين جن و مخلوقاتم حجاب قرار داده تا مخلوقاتم آنان را مشاهده نكرده و با ايشان انس نگيرند و آميزش و همنشينى نكنند. مخلوقاتى كه مرا عصيان نمايند در منازل سرپيچان ، مسكن داده و در جاى ايشان واردشان مى كنيم .
[در اين حال ] فرشتگان عرض كردند: پروردگارا! آنچه كه مى خواهى بجا آور. ما غير از آنچه ياد داده اى چيز ديگرى نمى دانيم و تو عليم و حكيم هستى (٣٩).
مردى بر امام صادق (عليه السلام ) وارد شد و عرض كرد: فدايت شوم ! مرا آگاه كن ... از اين بيت (كعبه ) كه چگونه بر مردم واجب شد به زيارتش بيايند؟
[راوى گويد:] امام (عليه السلام ) به او توجهى نمود و فرمود: قبل از تو هيچ كس آنچه پرسيدى از من نپرسيد. بدان حق عزوجل وقتى به فرشتگان فرمود: ((من در زمين براى خود خليفه اى قرار دادم )) تمامى ملائكه از اين كلام به فرياد آمده و گفتند: پروردگارا! اگر مى خواهى براى خود خليفه اى در زمين قرار دهى از ما انتخاب كن كه طاعت و فرمانت را مى بريم .
خداوند در جوابشان فرمود: ((من آنچه را كه شما نمى دانيد مى دانم )). فرشتگان پنداشتند اين كلام حق تعالى ناشى از غضب اوست بر ايشان ؛ پس به عرش پناه برده و آن را طواف نمودند. حق تعالى به آنان امر فرمود خانه اى را كه از مرمر بود و سقفش از ياقوت سرخ و ستونهايش از زبرجد طواف كنند. خانه اى كه هر روز هفتاد هزار فرشته داخل آن مى شدند و بعد از آن تا وقت معلوم ديگر به آن وارد نشدند (٤٠).
برچسبها: قصه هاي قرآني, از آدم تا خاتم, تاريخ انبيا, گلستان دانش
.: Weblog Themes By Pichak :.