داستان حضرت آدم عليه السلام
و اذ قال ربك للملائكه انى جاعل فى الاءرض خليفه قالوا اءتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك قال انى اءعلم ما لاتعلمون * و علم آدم الاءسماء كلها ثم عرضهم على الملائكه فقال اءنبئونى باءسماء هؤ لاء ان كنتم صادقين * قالوا سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا انك اءنت العليم الحكيم * قال يا آدم اءنبئهم باءسمائهم فلما اءنباءهم باءسمائهم قال اءلم اءقل لكم انى اءعلم غيب السماوات و الاءرض و اءعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون (٧)
به خاطر بياورهنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت : من در روى زمين جانشينى نماينده اى رار خواهم داد. فرشتگان گفتند: [پروردگارا!] آيا كسى را در آن قرار مى دهى كه فساد و خونريزى كند؟!
زيرا موجودات زمينى ديگر كه قبل از اين آدم وجود داشتند نيز به فساد و خونريزى آلوده شدند و اگر هدف از آفرينش اين انسان عبادت است ما تسبيح و حمد تو را به جا مى آوريم و تو را تقديس مى كنيم . پروردگار فرمود: من حقايقى را مى دانم كه شما نمى دانيد.
سپس تمام علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات ] را به آدم آموخت بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى گوييد اسامى اينها را به من خبر دهيد! فرشتگان عرض كردند: منزهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده اى نمى دانيم ، تو دانا و حكيمى . فرمود: اى آدم ! آنان را از اسامى [و اسرار] اين موجودات آگاه كن .
هنگامى كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: آيا به شما نگفتم كه من غيب آسمانها و زمين را مى دانم ؟! و نيز مى دانم آنچه را شما آشكار مى كنيد و آنچه را پنهان مى داشتيد!))
خداوند پس از آفرينش آسمانها و زمين و ستارگان و فرشتگان و ساير موجودات ، اراده كرد موجودى بيافريند كه شايسته مقام خلافت الهى و نماينده او در زمين گردد، از اين رو آدم را آفريد. امام صادق (عليه السلام ) در روايتى در اشاره به اين مطلب فرموده كه فرشتگان بعد از آگاهى از مقام آدم ، دانستند كه او و فرزندانش سزاوارترند كه خلفاى الهى در روى زمين و حجت هاى او بر خلق باشند.
برچسبها: قصه هاي قرآني, از آدم تا خاتم, تاريخ انبيا, حضرت ادم
.: Weblog Themes By Pichak :.