در لابلای صفحات دنبال پیامی بودم تا برای پاسداشت روز معلم اینجا یادداشت کنم.ولی همه تکراری بودند.

حتی انها که از معلمان بزرگ بود.برخود نهیب زدم پس اندیشه ای که معلمان به تو آموختند کجا به کارت می‌آید.

حرفهای زیبائی که سرکلاس آن بزرگواران یادت دادند چه شد.کجارفت ان بذرهائی که کاشتند.فراموش کردی که حتی کلامت تکامل یافته از گوهر وجود معلمانت بود؟.از یاد برده‌ای که خنده‌ و گریه ات گاهی بند دلشان را گسسته.

آیا میتوانی نام معلمانت را فقط یکبار مرور کنی؟اصلا معلم کیست؟

او که بر تابلوسیاه کلاس برایت جمله ها می‌نوشت؟

یا او که بر لوح قلبت نقش زندگی هک کرد؟

یا هرکسی که تو را از بند نادانی آزاد کرد؟

بیندیش.ای من !بیندیش.امروز قدری سکوت اختیار کن و بیندیش!معلمانت را دریاب.و همانطور که آموختی بیاموز.هرکه دست بر سر نادانی‌ات کشید امروز تو دست کشیدن از نادانی را آغاز کن.بخواه که بفهمی.برو که بدانی.

نایست.از امروز بخوان.بخوان.به نام پروردگارت.


برچسب‌ها: معلم, درباره معلم, روز معلم, گلستان دانش

تاريخ : جمعه بیست و دوم آذر ۱۳۸۷ | 15:33 | نویسنده : اکرم مالكي پور |