گام اول- جلب توجه: براي جلب توجه يادگيرنده، انواع مختلف رويدادها به كار گرفته ميشوند توجه دانش آموزان، به تعبير هوشيار بودن براي دريافت محرك، ميتواند با ايجاد تغيير سريع در محرك حاصل شود. فراتر از اين، روش اساسي كه براي جلب توجه به فراواني مورد استفاده قرار ميگيرد توسل به علايق يادگيرندگان ميباشد.
مهارت در جلب توجه به همراه دانش خردمندانه از دانش آموزش درگير در آموزش بخشي از هنر معلمي است، كه ميتواند بخش از آن يا همهي آنها غير كلامي هم باشد.

گام دوم- آگاه ساختن يادگيرنده از هدف: يادگيرنده بايد از بازده يادگيري كه از او انتظار ميرود، آگاه باشد. 1 به عبارت ديگر آگاهي دادن به فراگير در خصوص انتظاري كه قرار است در نتيجه يادگيري برآورده شود. يادگيرنده به نحوي بايد نوع عملكردي را كه به عنوان شاخصي براي پايان يافتن موفقيتآميز يادگيري به كار ميرود بشناسد.
وقتي كه يادگيرندگان، هدف از آموزش را درك كنند. انتظاري را كسب خواهند كرد كه معمولاً سرتاسر مدتي كه يادگيري رخ ميدهد تداوم دارد، و زماني كه يادگيري تكميل ميشود اين انتظار به وسيلهي بازخورد ارايه شده تائيد ميگردد. 2 به طوركلي، بهتر است فرض نكنيم دانش آموز هدف درس را ميداند. ارتباط برقرار كردن در مورد هدف درس وقت كمي ميگيرد و حسن آن اين است كه: از ‹‹خارج از خط شدن›› دانش آموز جلوگيري ميكند. به نظر ميرسد ارتباط برقرار كردن در مورد هدف كاري است كه با صراحت و صداقت يك معلم همخوان است. علاوه بر آن، به معلم كمك مي كند تا بر ‹‹ هدف آماج››باقي بماند.
البته اگر هدفها به صورت كلمات ارايه گردند كارايي بيشتري دارند، زيرا دانش آموز آنها را به راحتي درك ميكند.

گام سوم- تحريك يادآوري پيش نيازهاي مربوطه: در اين مرحله از يادگيرنده خواسته ميشود چيزهايي را كه قبلاً آموخته است، به ياد آورد. زيرا در لحظهي يادگيري قابليت هاي از قبل آموخته شده بخشي از رويداد يادگيري هستند. به همين دليل بايد خوب در دسترس قرار گيرند، با به ياد آوردن آنها درست قبل از وقوع يادگيري جديد، از در دسترس بودن آنها اطمينان حاصل ميشود. اگر مهارت ذهني جديدي آموخته ميشود، مهارتهاي پيرو بايد بازيابي شوند تا اينكه بتواند به عنوان بخشهايي از مهارت جديد مجدداً رمزگرداني شوند. به عبارت ديگر دانش سازمان يافتهاي كه قبلاً آموخته شده است بازيابي ميشود تا به صورت بخشي از زمينهي معنادار بزرگتري براي اطلاعات جديد واقع شود.

گام چهارم- ارايه محرك: اين گام با ارايه محرك اساسي به فراگيران انجام ميگيرد. محركها ميتوانند مواد آموزشي مرتبط با موضوع درس نظير عكس يا تصوير، پارل، وسايل و ابزار و حتي نوشته و نام اشياء ويا خود اشياء واقعي و … باشد.
ارايه مطالب محرك بايد كاملاً واضح باشد چرا كه ارايه محركهاي مناسب به عنوان بخشي از رويدادهاي آموزشي داراي اهميت ميباشد.به طور روشن، محرك ارايه شدهبه عنوان رويداد آموزشي به طور مشخص به آنچه كه قراراست آموخته شود وابسته است.
ارايه محركها براي يادگيري مفاهيم و قواعد نياز به استفاده از انواع مثالها و نمونههاي متنوع دارد.

گام پنجم-تدارك‹‹ راهنمايي يادگيري››: در اين گام معلم فرآيند دروني شدن – رمز گرداني معنايي- را در فراگيران تسهيل مينمايد. و محركهاي ارايه شده را تا آنجا كه ممكن است معنيدار ميسازد . براي معناداري بيشتر راههاي متعدد وجود دارد، كه بسته به بازده يادگيري مورد انتظار با يكديگر فرق دارند. به طوركلي، معناداري را ميتوان با استفاده از مثالهاي عيني مربوط به مفاهيم و اصطلاحات انتزاعي، بسط دادن هر انديشه با ربط آن به مواردي كه هم اكنون در حافظهاند انجام داد3 و يادگيرنده را در كشف قواعد ياري نمائيم.
توجه داشته باشيد كه معلم ‹‹ پاسخ را به يادگيرنده نميگويد ›› بلكه آن خط فكري را پيشنهاد ميكند كه احتمالاً به تركيب مفاهيم و قواعد وابسته به قاعدهي آموختني ختم خواهد شد
مقدار راهنمايي يادگيري، يعني تعداد سوالها و ميزاني كه آنها ‹‹ رهنمود مستقيم يا غير مستقيم›› ميدهند با نوع قابليتي كه يادگرفته ميشوند فرق ميكند. اگر آنچه ياد گرفته ميشود موضوعي قراردادي است-نام شيئي كه براي يادگيرنده تازه است- مسلماً دليلي براي هدر دادن وقت يا پرسشها، يا اشارههاي غيرمستقيم به اين اميد كه به طريقي اين نام ‹‹كشف شود›› وجود ندارد. در اين مورد گفتن پاسخ به دانش آموز شكل صحيح راهنمايي يادگيري است. اما در سمت ديگر طيف مواردي است كه، رهنمود غیر مستقيم مناسب است. زيرا اين راه منطقي كشف پاسخ است، وچنين كشفي ميتواند به آن يادگيري ختم شود كه دائميتر از آن يادگيري است كه از گفتن پاسخ مستقيم حاصل ميشود
مقدار اشاره كردن يا رهنمود دادن نيز با نوع يادگيرندگان فرق ميكند زيرا بعضي از يادگيرندگان كمتر از ديگران به راهنمايي يادگيري نياز دارند و راهنمايي بيش از حد براي تند آموزان خوار شمردن آنها است. در حاليكه راهنمايي خيلي كم، كندآموزان را مأيوس ميسازد.

گام ششم- فراخوان عملكرد: در اين گام از فراگيران انتظار ميرود كه رويدادهاي تركيبي دروني يادگيري را عملاً به وقوع رسانند. دانش آموزان در اين گام با داشتن راهنمايي يادگيري كافي، به نقطهاي رسانده ميشوند كه رويداد تركيبي دروني يادگيري را عملاً به وقوع ميرسانند. و آثار لذت بردن از يادگيري در چهرههايشان ديده ميشود. آنها درك كردهاند كه چگونه كار را انجام دهند. انتظار از آنان اين است كه نه تنها ما را متقاعد كنند، بلكه به همان اندازه خود را نيز متقاعد نمايند.
به طور ساده از يادگيرندهي اطلاعات كلامي خواسته تا اطلاعات يا حداقل بخشي از اطلاعات را ‹‹بگويد››. از يادگيرنده مفهوم يا قاعده جديد خواسته ميشود تا كاربرد آن را به مورد خاصي كه قبلاً در طي يادگيري با آن مواجه نبوده است، عملاً نشان دهد. و تمهیداتي براي تشويق يادگيرنده جهت به كار بستن هرچه بيشتر يادگيري در موقعيتهاي تازه و متنوع صورت ميگيرد.

گام هفتم- تدارك بازخورد: در اين گام به دنبال عملكردي كه فراگير در گام قبلي نشان ميدهد. دربارهي درجه درستي عملكرد به فراگير اطلاعات داده ميشود. 1 به عبارت ديگر فراگير در مورد درستي يا ميزان درستي عملكرد خويش بازخوردي را دريافت مينمايد. اين رويداد ميتواند به راههاي مختلف انجام شود. در مورد مهارت حركتي مانند پرتاب دارت به هدف، بازخورد ممكن است آني و ‹‹ ذاتي عملكرد ›› باشد. اما براي بسياري از انواع عملكردها، بازخورد دربارهي درستي عملكرد نياز به اين دارد كه به طور مجزا توسط معلم و يا شخص ديگري ارايه گردد.
هيچ روش استانداردي براي به جمله در آوردن يا رساندن بازخورد وجود ندارد. در ‹‹آموزشهاي برنامهاي›› 2 تاييد صحت پاسخ معمولاً در صفحه مقابل يا در صفحه بعد درج ميشود. حتي برخي از كتابهاي درسي استاندارد به طور معمول پاسخ را در آخر كتاي ميآورند. برخي از معلمان نيز ارتباط بازخورد در مقابل عملكرد دانش آموز را به راههاي مختلف، نظير سرتكان دادن، لبخند زدن و يا گفتن يك كلمه انجام ميدهند.

گام هشتم- ارزيابي عملكرد: عملكردي كه فراگير از خود بروز ميدهد تائيدي است بر اينكه يادگيري اتفاق افتاده است. به منظور اطمينان از اينكه چنين توانائيهاي واقعاً صورت پذيرفته لوزم است نمونههاي اضافی از عملكرد مطالبه شود. به عنوان مثال اگر اطلاعات كلامي آموخته شده است، ممكن است عين همان نثر بيانات، يا بسط آنها از يادگيرنده خواسته شود. اگر قاعدهاي يادگرفته شده است، ميتوان كاربرد آن را به تعدادي نمونه بديع درخواست كرد. ارزيابي عملكرد به اين شيوه آن چيزي است كه معمولاً از ‹‹اجراي آزمون›› منظور است . كار كردهايي كه از چنين آزموني انتظار ميرود عبارتند از: الف- تائيد اينكه توانايي تازه آموخته شده از ثبات معتدلي برخوردار است .ب- فراهم ساختن تمرين اضافي كه به تثبيت آنچه كه آموخته شده است كمك ميكند.
2-در اين روش، مواد آموزشي به واحدهايي كوچك تقسيم ميشود، كه چهارچوب يا گام يا قاب ناميده ميشود.

گام نهم- افزايش ياداري و انتقال: در اين گام براي اينكه مفاهيم تعريف شده، قواعد، و قواعد سطح بالا به خوبي در حافظه سپرده شوند، تداركاتي جهت مرور منظم مطالب در زمانهايي فاصلهدار در خلال هفتهها و ماهها مهيا ميگردد. و انتظار ميرود مهارتهاي آموخته شده را به شرايط جديد يادگيري انتقال دهد
با ترتيب دادن تكاليف متنوع جديد براي يادگيرنده اطمينان از انتقال يادگيري به بهترين وجه صورت ميگيرد، تكاليفي كه مستلزم كاربستن آنچه ياد گرفته شده است در موقعيتهايي كه اصولاً با آنهايي كه براي خود يادگيري به كار ميرفتند متفاوت است. 2تكاليفي از اين نوع پيچيده تر از يك تمرين صرف هستند بنا بر اين در اين گام با افزودن بر مقادير تمرين، تأثير بسزايي در افزايش مقدار يادداري را فراهم مينمائيم، و تنوع تمرين در انتقال مهارتهاي ذهني به موقعيتهاي تازه اثر مطلوب دارد. اين تعميم ظاهراً در زمينههاي يادسپاري اطلاعات كلامي، مهارتهاي ذهني، و مهارتهاي حركتي كاربرد دارد.

-گانيه، آر. ام، لسليجي، بريگز، والتر دبليو. ويگر، ‹‹اصول طراحي آموزشي››، ترجمه: خديجه علي آبادي، تهران: نشر دانا، 1374.
گردآورنده:اکرم مالکی پور
برچسبها: الگوی تدریس, گانیه, الگوی تدریس گانیه, مالکی پور
.: Weblog Themes By Pichak :.