سبک شناختی همگرا - واگرا:
گیلفورد در اوایل دهه 1950 اصطلاح همگرا واگرا را به عنوان یک شیوه فکری در حل مساله به کار برد.افرادی که دارای تفکر همگرا هستند،تمایل دارند تا برای حل یک مساله ،غالبا از اطلاعات و راه حلهای شناخته شده استفاده کنند.آنها ترجیح میدهند تا مسایل را از زوایای محدود و ومشخص آن ببینند. افراد واگرا در مواجهه با یک مساله،میکوشند تا راه حل های تازه و نا آشنا ارائه دهند. وتمایل دارند مسایل را از زوایای گوناگون آن مورد بررسی قرار دهند.
هودسون (1967 )دریافت که یادگیرندگان همگرا مسایل و تکالیف صوری ،بسته-پاسخ وساختار مند را ترجیح میدهند.در صورتی که یادگیرندگان واگرا بیشتر تکالیف باز-پاسخ که حل آنها نیازمند خلاقیت و آفرینندگی باشد را ترجیح می دهند.افراد واگرا در خلق آرا و اندیشه ها توانایی بالایی دارند.و از قوه تخیل بالایی برخوردارند.افراد همگرا نیز در کاربست عملی اندیشه ها و نظریه ها بیشترین توانایی را دارند.آنان بویژه در طرح مسایلی که تنها یک پاسخ صحیح دارد مهارت دارند.بنا بر این وقتی معلم در کلاس درس مساله تک پاسخی طرح میکند هدف وی سنجش توانایی تفکر همگرای شاگردان است.تفکر همگرا در دروسی مثل علوم و ریاضیات و تفکر واگرا در دروسی مثل هنر و عتوم انسانی کاربری دارد.
فارنهام(1995 )تفکر همگرایی-واگرایی را از منظر تفاوتهای فردی افراد در هوش و خلاقیت مورد توجه قرار داد.وقتی که تفکر واگرا بر خلاقیت ، بویژه بر سیالیت ،انعطاف پذیری،اصالت تازگی و بسط معنایی در تولید و ارائه پاسخهای تازه تاکید دارد،این نوع تفکر ممکن است نوعی هوش به حساب آید.

 

 

 

توانایی تفکر همگرا را میتوان از طریق موفقیت در آزمون اشکال نهفته و آزمون جور کردن اشکال مشابه ویا در آزمون بهره هوشی استنباط کرد.ولی در ارزیابی تفکر واگرا تاکید بر یافتن پاسخ صحیح نیست زیرا یک پاسخ صحیح وجود ندارد،بلکه تاکید بر تولید و ارائه هرچه بیشتر پاسخهاست.و انواع آزمونهای باز-پاسخ با درون داد کلامی یا اشکال را میتوان به کار برد.

سبک شناختی سطحی نگر - عمقی نگر:
به نظر هالزمن و کلین(1954) سطحی نگری و عمقی نگری افراد را میتوان بر اساس چگونگی ادراک آنان از تکالیف دیداری مشخص کرد.افراد سطحی نگر ،ادراکات خود از تکالیف شناختی را بیش از اندازه ساده میکنند.در حالی که افراد عمقی نگر تمایل دارند تا تکالیف شناختی خود را به شیوه ای پیچیده و متفاوت ادراک کنند.آنان درونی سازی اندکی نسبت به رویدادها و اطلاعات تازه از خود نشان میدهند.سطحی نگرها میکوشند تا اطلاعات تازه را به سرعت با اطلاعات موجود در حافظه شان درونی سازی کنند.

پیوستار سطحی نگری-عمقی نگری افراد در طی مراحل رشد و پختگی وکسب تجربه از سطحی نگری به سوی عمقی نگری حرکت میکند.حرکت از سیالیت به ثبات در ساختار حافظه و از کل نگری به جز نگری در ادراک از محرکها و رویدادهای گذشته و حال.

 

 

به طور کلی سطحی نگرها کسانی هستند که:
-دچارگم گشتگی حال-آینده هستند.
-استدلالهای انتزاعی را ترجیح میدهند.
-تصویرسازی در حافظه شان ناپایدار است.
-دارای قوه ادراکی تعمیم یافته ای هستند.
-دیدگاهی یکپارچه و واحد دارند.
در مقابل عمقی نگرها کسانی اند که :
-ادراکی روشن از زمان دارند.
-استدلالهای عینی را ترجیح میدهند.
-تصویرسازی در حافظه شان در طی زمان پایدار است.
-ادراکی تمرکزیافته دارند.
-دیدگاهی مجزا و منفک دارند.
سبک شناختی سطحی نگر-عمقی نگر را میتوان به کمک آزمون ساخت طرحواره مورد سنجش قرار داد.

به طور كلي  افراد را میتوان بر اساس چگونگی ادراک آنان از تکالیف دیداری مشخص کرد.افراد سطحی نگر ،ادراکات خود از تکالیف شناختی را بیش از اندازه ساده میکنند.در حالی که افراد عمقی نگر تمایل دارند تا تکالیف شناختی خود را به شیوه ای پیچیده و متفاوت ادراک کنند.آنان درونی سازی اندکی نسبت به رویدادها و اطلاعات تازه از خود نشان میدهند.سطحی نگرها میکوشند تا اطلاعات تازه را به سرعت با اطلاعات موجود در حافظه شان درونی سازی کنند.
پیوستار سطحی نگری-عمقی نگری افراد در طی مراحل رشد و پختگی وکسب تجربه از سطحی نگری به سوی عمقی نگری حرکت میکند.حرکت از سیالیت به ثبات در ساختار حافظه و از کل نگری به جز نگری در ادراک از محرکها و رویدادهای گذشته و حال.

 


برچسب‌ها: انواع, سبک شناختی, انواع سبک شناختی, گلستان دانش

تاريخ : سه شنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۸۸ | 13:15 | نویسنده : اکرم مالكي پور |