عید است و باز موسم شادی مردم است
روی لب تمامی گل ها تبسم استتقویم من دوباره نشان میدهد که باز
وقت نماز محضر آقای هشتم است
مبعث رسیده است و دلم زائر رضاست
در مشت های کودکی ام باز گندم است
هی میشمارم از من و تو ماه مهربان
حالا خودت بگو که مرا بار چندم استاینکه دوباره پر زدم و مشهدی شدم
اینکه دلم دوباره کجای حرم گُم است
آقا چون آهویی که سر زده آمد سرای تو
من نذر کرده ام که بمیرم برای تو
با دست های بت شکن شاه لافتی
بشکن غرور بتکده های زمانه
را
بسپار در تلاطم خندق شب
احد
دست علی عالی اعلی میانه
را
ما داده ایم دست علی
ذوالفقار را
ما داده ایم دست علی
اختیار را
حالا دوباره ما همه حیران
تان شدیم
سرگشته های زلف پریشان تان شدیم
از انتظار مرد قرن یاد کرده و
آوارگان دشت و بیابان تان شدیم
با اشتیاق اینکه تو منّایمان کنی
همشهریان حضرت سلمان تان شدیم
فرقی نمیکند چه مدینه چه شهر طوس
در آستان فاطمه مهمان تان شدیم
مهمان نواز شهر مدینه مرا بخر
تا آسمان گنبد خضرا مرا ببر
یعنی تمام پنج تنم مشهد الرضاست
اینجا مدینه ی دل ما
کربلای ماست
یعنی حسین و هم حسنم مشهد
الرضاست
من مانده ام نماز شکسته
برای چیست؟
وقتی حقیقتا وطنم مشهد
الرضاست
با تو دلم به سمت خدا پر
گرفته است
از کاسه های صحن تو ساغر
گرفته است
یا ایها الرسول بخوان عاشقانه را
وحی رسیده از نفس جاودانه رابا حسن خُلق و طبع ملیحانه ات بگیر
از دست این جماعت سرکش بهانه را
یا ایها المزمل و یا ایها النبی
تبلیغ کن شریعت ربّ یگانه را
برچسبها: عید مبعث مبارک باد, گلستان دانش
.: Weblog Themes By Pichak :.