در سکوت شب من ،

ناگهان حادثه ای...

ناگهان وسوسه ای تلخ گذشت...

من تو را کم داشتم


در سکوت شب من ،

آسمان حرفی زد...

و غزل شعری شد...

در سکوت شب من،

موج گیسوی تو آرام نداشت

برق چشمان تو پیغام نداشت...

چه سرابی دارم


که امیدم به نگاهت...

سالها یخ زده است...


برچسب‌ها: سراب, سکوت

تاريخ : سه شنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۱ | 17:58 | نویسنده : اکرم مالكي پور |