ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگوییدکه هشیار کجاست
آن کس است اهل بشارت که بشارت دادند
نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بی کار کجاست
باز پرسید زگیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شدآن سلسله مشکین کو
دل زما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست
ولی عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست.
برچسبها: شعر, عاشق, جهان, دیدار
تاريخ : پنجشنبه هشتم تیر ۱۳۹۱ | 12:45 | نویسنده : اکرم مالكي پور |
.: Weblog Themes By Pichak :.